خلاصة:
آیا هیوم واقعا تجربه گرایی شکاک بود؟ تصویر رایجی که تا چندی پیش از هیوم وجود داشت، او را تجربه گرایی ترسیم می کرد که بر خلاف تجربه گرایان پیش از خود توانست شکاکیت را، که نتیجه منطقی تجربه گرایی است، از آن استنتاج کند. طبق این تفسیر، کل پروژه هیوم نفی و رد معرفت متافیزیکی و نیز علمی براساس اصول تجربه گرایی است. اما در نیمه اول قرن بیستم، دیوید کمپ اسمیث تفسیر ایجابی تر جدیدی از هیوم ارائه داد. طبق تفسیر او کل هدف هیوم نفی و رد نیست، بلکه هدف اصلی او آن است که نشان دهد باورهای بنیادین انسان، که طبق اصول تجربه گرایی از تجربه و یا عقل غیر قابل کسب هستند، از طبیعت انسان ناشی می شوند، و به دیگر سخن، طبیعت آن ها را به ما تحمیل می کند. این تحلیل اسمیث، هیوم را از تجربه گرایی شکاک به فیلسوفی طبیعت گرا تبدیل می کند. این نوشتار در صدد انجام مقایسه ای اجمالی بین این دو تفسیر از هیوم است.
ملخص الجهاز:
طبـق تفسـیر او کل هدف هیوم نفی و رد نیست ،بلکه هدف اصلی او آن است که نشان دهد باورهـای بنیـادین انسان ، که طبق اصول تجربه گرایی از تجربه و یا عقل غیرقابل کسب هستند، از طبیعت انسـان ناشی می شوند، و به دیگر سخن ،طبیعت آن ها رابه ما تحمیل مـی کنـد.
از دو اصل مذکور چنین نتیجه می شود که نظام های فلسفی ای که مـی کوشـند بـر پایۀ عقل محض دربارۀ وجود خداوند، جاودانگی نفس ، حدوث و قـدم عـالم ، و دیگـر امور مربوط به واقع که از محدودۀ تجربۀ آدمی فراتر مـی رود، سـخن بگوینـ د، بـی معنـا هستند (طبق اصل اول ) و حتی اگر هم بی معنا نبودند، قابل اثبات نیسـتند (طبـق اصـل دوم ).
طبق تفسیر او، همـۀ هـدف هیـوم نفـی و رد نیست ، بلکه هدف اصلی تر او آن است که نشان دهد چگونـه انسـان باورهـای بنیـادین خود را، که از طریق عقل و تجربه غیرقابل کسب هستند،به دسـت مـی آورد، باورهـای بنیادینی که ساختار و جوهرۀ عقل را تشکیل می دهند،و عقل بودن عقل بسته بـه آن هـا است ، مانند باور به وجود عالم خارج ، باور به علیت ، باور به وجود نفس وغیره .
پروژۀ هیوم در واقع آن است که ابتدا با استفاده از اصول تجربه گرایی خود نشان دهد بسـیاری از باورهای بنیادین انسان از راه عقل و تجربه ، که دو منبع اصلی کسب معرفت هسـتند، به دست نیامده اند،و پس از آن نشان دهد که آن ها از منبع سومی کـه طبیعـت یـا همـان غریزه باشد ناشی می شوند؛ طبیعت آدمی آن ها را به ما دیکته می کند.