خلاصة:
کتاب اسرارالتوحید با تصحیح و تعلیقات مستوفای شفیعی کدکنی چند سال پیش به صورت مهذب و منقح، چاپ و منتشر شد. در این چاپ، گره بسیاری از مشکلات گشوده شده؛ ولی در برخی موارد، ابهاماتی چند، همچنان برجای مانده است. از جمله این مشکلات، فعل «بکفت» در عبارت «به ارادت شیخ بکفت» است که شفیعی کدکنی حدس زده اند که فعل «کفتن» در این جمله به معنای «انس و الفت گرفتن» آمده است. در این مقاله با شواهدی مستدل نشان داده شده که صورت درست این فعل به احتمال زیاد، فعل رایج و متداول «گفتن» است که با حرف اضافه «به» در برخی متون کهن مستعمل بوده است. قابل ذکر است که یکی از معانی «گفتن» در متون فارسی «قائل بودن و معتقد شدن به چیزی» است. این تعبیر به احتمال زیاد، از «قال ب(فلان)» در زبان عربی گرفته شده است.
ملخص الجهاز:
"پیشینۀ بحث این فعل در متن کتاب اسرار التوحید بدینگونه استعمال شده است: «در آن وقت که خواجه حسن مودب رحمت الله علیه به ارادت شیخ بکفت در نیشابور،و به خدمت شیخ بایستاد»(همان،195).
شفیعی کدکنی در یادداشت این صفحه نوشتهاند که:«به ارادت شیخ بکفت:کفتن گویا به معنی انس و الفت گرفتن و خوگر شدن است و بدینمعنی از فرهنگها فوت شده است»،سپس افزودهاند: «فعل کفتن با همین تعبیر موجود در اسرار التوحید،یعنی به صورت«به ارادت کسی گفتن»در نوشتۀ سمعانی نیز آمده است:«بندار بن الحسین به ارادت شبلی بکفت هرچه داشت از مال دنیا بداد» (روح الارواح نسخۀ توبینگن B 82)و شاید همان معنی شکفته شدن را هم برساند»(محمد بن منور، تعلیقات،1367:ص 562-563).
همانطور که شفیعی کدکنی نوشته است در این چاپ«واژگان بسیار متنوع و مهمی برای اولینبار در متن اسرار التوحید دیده میشود[که]در چاپهای قبل به علت بیاطلاعی کاتبان غالبا حذف یا تبدیل به کلمات جدید شده بود»(محمد بن منور،1366:دویست و بیست و دو).
اینک چند شاهد: به جزو لا یتجزا حکیم قایل نیست#مگر دهان تو او را در این گمان انداخت (نسیمی،1372:133) قایل به خطا باش که مردود جهان شد#هر کس گنه خویش حوالت به قضا کرد (صائب،1370:2098/4) در خور اوصاف آصف نیست وحشی این مقام#شو به عجز خویش قائل بر دعا کن اختصار (وحشی،1339:213) نتیجه در این مقاله با شواهد متعدد نشان دادیم که صورت درست عبارت«به ارادت شیخ بکفت»که در متن کتاب اسرار التوحید به کار رفته و محل اختلاف واقع شده،به احتمال قریب به یقین«به ارادت شیخ بگفت»است که به علت نانوشته بودن سرکش حرف گاف،«کفتن»خوانده شده و«انس و الفت گرفتن»معنا شده است."