خلاصة:
مقاله حاضر به بازتاب داستان اسطوره ای «کاوه و ضحاک» از شاهنامه فردوسی در داستان کوتاه «رجل سیاسی» از مجموعه یکی بود یکی نبود سید محمد علی جمالزاده می پردازد و همانندی های این دو داستان در طی آن به تفصیل مورد بحث قرار می گیرد. در بن مایه داستان «کاوه و ضحاک» نبرد همیشگی «خیر و شر» نهفته است و چون عالی ترین و ملموس ترین داستان برای این نبرد اسطوره ای در نوع حماسه از زبان حکیم فردوسی سروده شده، بارها و بارها در تاریخ ادبیات ما این داستان در شعر و نثر بازتاب یافته است. با شروع جریان داستان کوتاه، توسط سید محمد علی جمالزاده در سال1300 بازتاب این اسطوره با زبان طنز دیده می شود. در سیر تبدیل اسطوره حماسی به طنز اجتماعی – سیاسی معاصر از نظریه «نورتروپ فرای» استفاده شده تا همانندی و تضاد در ساختار روایی «رجل سیاسی» که به تقلید از داستان «کاوه و ضحاک» صورت گرفته است، تفسیر و تحلیل گردد
This article reflects the mythical story of “Kaveh and Zahak” from Ferdowsi’s Shahnameh in the “Rajol-e Siāsi” short story، written by Sayyed Mohammad Jamalzadeh in his “Yeki Bood-yeki nabood” (“Once upon a Time”) collection، and discusses the similarities of the two. The foundation of the “Kaveh and Zahak” tale is the eternal battle between “good and evil” and، as the greatest and the most palpable of stories representing this mythical battle in the epic type، has been told by Hakim Ferdowsi، and has been reflected time and again in the history of our literature in the forms of poetry and prose.
With the start of the short story movement by Sayyed Mohammad Jamalzadeh in 1300AP/1921AD، this myth is seen in a satirical language. Nor Trope Fray’s method is used in order to analyse and interpret the conversion trends of epical myth into a modern sociopolitical satire، as well as to demonstrate the similarities and conflicts in the narrative structure of “Rajol-e Siāsi”، whch has been imitated to “Kaveh and Zahak”
ملخص الجهاز:
"ویژگی مهم اسطوره ها «الگو» و «نمونه » و «سرمشق » بـودن آنهاسـت (شفیعی کدکنی، ١٣٧٨: ٣١)که مکررا در زندگی و آثار ادبی مورد تقلید قرار گرفته اند: «میت در بردارنده کردارهای اساطیری خدایان و کنش های حماسی قهرمانان دوران آغاز آفرینش است و انسان با تقلید و تکرار عبرت انگیز خدایان و قهرمانان از زمان دنیوی خود رهـایی مـییابـد و بـه زمـان ملکوت می پیوندد» (شایگان ، ١٣٥٥: ١٠٧) بنابراین در روایت به معنی «توالی ملموس حوادث غیر تصادفی در کنار هم »، «رجل سیاسی» از داستان اسطوره ای «کاوه و ضحاک » تاثیر پذیرفته است که از منظر حوادث زیر قابل بررسی است : - حادثۀاول : وقوع ستم در داستان «کاوه و ضحاک»، ستمی سترگ بر مردم زمانه می رود که همانا «کشـته شـدن جوانـان » بـه دست ضحاک برای خوراندن مغز آنها به مارهای دوش اوست : چنان بد که هر شـب دو مـرد جـوان چــه کهتــر چــه از تخمــه پهلــوان خورشــگر ببــردی بــه ایــوان اوی همــــی ســــاختی راه درمــــان اوی بکشــــتی و مغــــزش بپرداختــــی مــر آن اژدهــا را خــورش ســاختی (فردوسی، ١٣٧٩: ٣٩/١) این ستم مردم را به رنج و سختی و نوایی کشانده بود: اگر هفت کشور به شاهی تـو راسـت چرا رنـج و سـختی همـه بهـر ماسـت ) همان :٤٦) در «رجل سیاسی» نیز بی آنکه مستقیما از ستمی سخن گفته شود، از زاویۀ دید اول شـخص ، یعنـی از زبان قهرمان داستان ، «شیخ جعفر پنبه زن »، به شیوة طنز از این ستم اجتماعی که مردم گرفتار آن هستند یـاد میکند."