خلاصة:
این مقال شرحی بر مناجات المریدین امام سجاد علیه السلام می باشد. در این فراز از مناجات حضرت به مرتبه ای از محبت که عالی ترین مرتبه و عشق آتشینی است اشاره دارد. سوالی که مطرح است اینکه آیا محبت به خدا امری واجب است؛ امری مستحب و فضیلت محسوب می شود؟ در پاسخ باید گفت محبت دارای مراتبی است: مرتبه ای از محبت لازمه ایمان به خداست؛ اگر کسی مدعی ایمان بود و از دستورات خدا سرپیچی کرد و واجبات را ترک نمود، ایمانش دروغین خواهد بود. مرتبه ای دیگر از محبت، محبتی است که مقدمه واجب و مطلوبیت آن جنبه ابزاری و تعدی دارد؛ آن مقدار از محبت به خدا که موجب می شود انسان واجبات را انجام و گناهان را ترک کند، از باب مقدمه واجب، وجوب عقلی دارد. در عین حال، محبت به خدا مراتب مستحبی هم دارد، اما عالی ترین مرتبه محبت این است که انسان همه کمالات را از آن خدا بداند و ورای کمالات الهی، کمال مستقلی را برای غیرخدا نشناسد.
ملخص الجهاز:
"به عنوان نمونه، روزه گرفتن موجب میگردد که انسان از خوردن و آشامیدن و پارهای از تمایلات خود صرفنظر کند و روزهداری و انتخاب انجام واجب الهی، متوقف بر آن است که خداوند و آخرت را بیشتر از لذتهای دیگر، که در تعارض با حکم الهی هستند دوست بدارد؛ زیرا اگر انسان خدا و آخرت را دوست نداشته باشد و یا محبت او به خدا و آخرت کمتر از محبت به امور دیگر باشد، روزهخواری میکند و لذتهای نقد دنیا را بر لذتهای اخروی ترجیح میدهد.
اما در نتیجه رسیدن به آن مرتبه عالی معرفت و شناخت، کمالات و وجود حقیقتا به خداوند نسبت داده میشود و محبت نیز حقیقتا به خداوند تعلق میگیرد و پرتو کمالات و آثار وجودی خداوند به غیرخداوند نیز سرایت میکند و مخلوقات همه مظاهر و تجلیات انوار وجودی خداوندند و هیچ استقلال و اصالتی ندارند تا مسئله تبعیت آنان از خداوند مطرح باشد و زیباییها و صفات خوب آنها نیز پرتوی از کمال الهی است؛ چنانکه در دعای عرفه آمده است: «الهی انت الذی اشرقت الأنوار فی قلوب اولیائک، حتی عرفوک ووحدوک، وانت الذی ازلت الأغیار عن قلوب احبائک، حتی لم یحبوا سواک»؛ 5 خدایا، تو آن کسی هستی که انوار تجلیات را بر دل اولیا و دوستانت تاباندی تا آنکه به مقام معرفت تو نایل شدند و تو را به یکتایی شناختند و تو از دل دوستان و مشتاقانت توجه به اغیار را محو کردی تا غیر تو را دوست نداشته باشند."