شعر - مجلة دانشگاه انقلاب الأدب والفن

"به یاد شهید علی شریعتی {Sاگرچه خیل خطر در رهش کمین کرده است# سوار مرکب خود را دوباره زین کرده است# دوباره وقت خطر،وقت عشق و ایثار است# هنوز در رگ ما خون عشق می‌جوشد# قبیله،باز لباس حماسه می‌پوشد# صلا بزن به دلیران که تیغ بردارند# صلا برن که همه دل به موج بسپارند# صلا بزن که همه فوج فوج برخیزند# دلیروار و رها همچون موج برخیزند# بگو که پیر به پیمان خویشتن باقی است# پیام نامۀ یاران بی‌کفن باقی است# زمان،زمان خطر شد،درنگ جایز نیست# نشستن اینک حتی به سنگ جایز نیست# به عزم حادثه تیغ و کتاب بردارید# به رسم صاعقه پا در رکاب بگذاریدS} * (به تصویر صفحه مراجعه شود) {Sترا ز شاخه اگر دست باد غارت کرد# مرا رهایی تو آگه از اسارت کرد# تمام جرم تو این مرد«شیعه بودن»بود# تمام جرم تو از کربلا سرودن بود# تمام جرم تو از درد و داغ گفتن بود# تمام جرم تو،شب از چراغ گفتن بود# تو شب،ز خواب نه،از آفتاب می‌گفتی# تو از خروش،تو از رود و آب می‌گفتی..."