ملخص الجهاز:
"حذف سیاه از رنگآمیزی هنر اسلامی بدان دلیل است که سیاه و تیرگی در کلام خداوند گرامی،گمراهی و شرک و نفاق و طغیان است چنانکه فرماید:{/«الله ولی الذین آمنوا،یخرجهم من الظلمات الی النور، و الذین کفروا اولیائهم الطاغوت،یخرجونهم من النور الی الظلمات»/}46و در آیات متعدد دیگر نیز خداوند از«ظلمات»به معانی اشاره شده تعبیر فرماید و آنگاه به هنرمند اسلامی تلویحا میآگاهاند که«نور»همیشه نور است زیرا همیشه به صورت«مفرد»به کار رفته است و تاریکی و تیرگی را به صورت جمع به کار آورده و این بیانگر آن است که جز«نور» هر زمینهای از زمینههای تیرگی تا به سیاه رسد،«ظلمات و ظلمت»است،اما درجات مختلف دارد و هنرمند مسلمان میکوشد آنچه را که خداوند ظلمات خواند،از آفرینش خود دور دارد و به جز نور،در رنگ یکدست،اهمیت ندهد و دل نبندد که «خداوند فروغ آسمانها و زمین است»و چنین است که رسول اکرم(ص)چون چشم خود را به«زیبا»گشود فرمود:«بسم الله النور،بسم الله خالق النور،فتبارک الله احسن الخالقین».
اگر هنرمند آفرینشگر زیبایی بخواهد&%10640BNDG106G% که در جهت پرستش و بندگی خداوند گام بردارد باید که ببیند اثر هنری را به شناخت و معرفت الهی یا آگاهانه؛یعنی به تعبیر امام خمینی(ره)«در انسانها روح تعهد بدمد»که چون روح تعهد دمیده نشد،خواه ناخواه بیننده اثر یعنی«انسان»به پیمان ازلی «الست بربکم»آگاهی یابد و به آن سرافراز و رهنمون شد و معبود خود الله را چنان بپرستد که در حدیث«عشقه»مراحل آن را حق بیان دارد:«او که مرا جستجو کرد،مییابدم؛و کسی که مرا یافت میشناسدم؛و آنکه مرا شناخت دوستم دارد و کسی که مرا دوست داشت،دلباختۀ من شود و آنکه دلباختۀ من شد،من دلباختهاش شوم،و او که من دلباختهاش شوم میکشمش؛و کسی را که من بکشم،بر من تاوان او است و او که بر من تاوانش باشد،من خود تاوانش شوم»و این حاصل نیاید جز با پرستش عاشقانۀ الله که خود«هنر»است."