ملخص الجهاز:
"رابطۀدین و فلسفه (به تصویر صفحه مراجعه شود)در گفتگو با دکترعبد الجواد فلاطوری *نظر شما در مورد تعبیر،«فلسفه اسلامی»چیست؟آیا آنچه معمولا تحت این عنوان مطرحمیشود واقعا برخاسته از متن اسلام است؟ *بحثی در میان پیروان ادیان یهود،مسیحیت و اسلام مطرح است که آیا میتوانیمتعبیر فلسفۀ یهود و فلسفۀ مسیحی یا فلسفۀاسلامی را بهکار ببریم یا خیر؟علتش هم ایناست که نه حضرت موسی و نه حضرت عیسیو نه حضرت محمد(ص)هیچکدام فلسفهنیاوردهاند و قصدشان هم این نبوده که فلسفهبیاورند،حال چگونه میتوانیم از فلسفۀاسلامی،یا یهودی یا مسیحی نام ببریم؟همهبرآنند که این بدان معنا نیست که اگر فلسفۀیهودی و فلسفۀ مسیحی یا فلسفۀ اسلامی گفتیمبرگردد به صاحبان این ادیان،بلکه اینهافلسفههایی هستند که در دامن فرهنگ اینادیان پرورش یافتهاند ما مبدأشان غیردینیبوده و خصوصا در چهارچوب این سه دینمبدأ یونانی داشته است.
این کار بوده که در سنت ما انجامشده،منتها اینکه ما الآن نمیتوانیم از آن دستبرداریم به دلیل عجین شدن عقاید ما،با اینفلسفه است و خدا نکند که ما بخواهیم روزیاسلام را با همین فلسفۀ خودمان به دنیای غربعرضه کنیم.
او هم مقولات دیگری دارد غیر ازمقولات جوهر و عرض و تبیین علوم میکند ویک نوع فلسفه علم است ولی ما چون جهتفکریمان همانطورکه میگوئید جهت الهیاست،اگر به فلسفۀ اروپائیان هم پرداختهایم درواقع میخواهیم ببینیم که آنها خدا را چگونهمیشناسند.
فلسفۀ افلاطون،بر مثل یا ایدههامبتنی است و مثل چیزی نیست که اکنون بتوانوجود آنها را اثبات کرد و هیچ فیلسوفی همنیست که امروز به وجود آنها معتقد باشد ولیدرعینحال هنوز هم فلسفۀ افلاطون با همانمبانیاش،فکر منسجمی است و ما هنوز فلسفۀافلاطون را درس میدهیم و خیلی هم با آب وتاب به آن میپردازیم،اما نه به این معنی کهآن فلسفۀ حقیقت را بیان میکند."