خلاصة:
جهانی شدن، پدیده ای است که جهان را با استفاده از انقلاب اطلاعاتی در پرتو فناوری های نوین ارتباطی از دهه 1970، متحول ساخته است. این پدیده ابتدا حوزه اقتصاد را جهانی کرد و سپس به حوزه های دیگر همچون فرهنگ و سیاست سرایت نمود؛ به گونه ای که امروز به طور فزاینده ای از جهانی شدن اقتصاد، جهانی شدن فرهنگ و جهانی شدن سیاست سخن گفته می شود. از سوی دیگر کشورها برای برآورده کردن منافع ملی خود همواره از سیاست خارجی استفاده کرده اند و ابزار سیاست خارجی آنها در بیشتر موارد دیپلماسی بوده است. به طور سنتی دیپلماسی در حوزه های سیاسی و اقتصادی کاربرد داشته، اما در پرتو جهانی شدن به ویژه جهانی شدن فرهنگ، دیپلماسی نیز متحول شده و شکل تازه ای یافته است. این مقاله با روش تحلیلی و توصیفی تلاش دارد به این پرسش پاسخ دهد که جهانی شدن فرهنگ چه تحولی در کارکرد دیپلماسی به عنوان ابزار سیاست خارجی به وجود آورده است؟ فرضیه این مقاله که در حقیقت پاسخ به سوال اصلی پژوهش خواهد بود، مبتنی بر این گزاره است: جهانی شدن فرهنگ با توجه به بهره گیری آن از انقلاب اطلاعاتی و جهان شبکه ای، موجب شده است تا دیپلماسی سنتی به عنوان ابزار سیاست خارجی برای تامین منافع ملی کشورها به دیپلماسی فرهنگی تحول یابد.
ملخص الجهاز:
"این مقاله با روش تحلیلی و توصیفی تلاش دارد به این پرسش پاسخ دهد که جهانی شدن فرهنگ چه تحولی در کارکرد دیپلماسی به عنوان ابزار سیاست خارجی به وجود آورده است؟فرضیه این مقاله که در حقیقت پاسخ به سؤال اصلی پژوهش خواهد بود،مبتنی براین گزاره است:جهانی شدن فرهنگ با توجه به بهرهگیری آن از انقلاب اطلاعاتی و جهان شبکهای،موجب شده است تا دیپلماسی سنتی به عنوان ابزار سیاست خارجی برای تأمین منافع ملی کشورها به دیپلماسی فرهنگی تحول یابد.
یکی از جامعترین و مهمترین برنامهها و طرحهایی که در سال 1946 با هدف نهادینه کردن پدیده دیپلماسی فرهنگی در چارچوب سیاست خارجی امریکا تعریف شد و به اجرا درآمد،لایحهای بود که به ابتکار سناتور ویلیام فولبرایت،از ایالت آرکانزاس،به تصویب دولت امریکا رسید، برنامهای که بعدها به نام خود وی به برنامه فولبرایت7معروف شد،این برنامه گام مهم دیگری در تاریخ دیپلماسی فرهنگی بود، حتی روند انجام آن«در سال 1954 شدت یافت،یعنی زمانی که رییسجمهور آیزنهاور خواستار ایجاد برنامه تبادل فرهنگی در سراسر جهان برای هنرهای نمایشی شد تا بدین وسیله درک جهان از زندگی فرهنگی و سیاسی امریکا را بهبود بخشد» (Davenport, 2009,p.
استفاده ابزار دیپلماسی فرهنگی به عنوان ابزار سیاست خارجی برای برآورده کردن منافع ملی در مقایسه با سایر ابزارها و اهداف رایج در روابط بینالملل در عصر جهانی شدن دارای این مزایاست: 1.
در نهایت به نظر میرسد در عصر جهانی شدن فرهنگ،دیپلماسی سنتی به عنوان ابزار برآوردهسازی منافع کشورها با استفاده از فناوری اطلاعات به اشکال دیگر دیپلماسی و به ویژه دیپلماسی فرهنگی تحول یافته است که این تحول ماهیتی و شکلی میتواند بسترساز همآوایی میان کشورها و نهایتا همافزایی منافع باشد."