خلاصة:
امروزه آثار پائولو کوئلیو در رده عرفانهای نوظهور جای گرفته است. آثار او بیشتر در قالب رمان است و از اینرو یافتن مبانی اندیشهای او چندان ساده نیست؛ حال آنکه برای خوانندگان پرشمار او، درک اصول اندیشههایش بسیار مهم است. آگاهی یافتن از این اصول، خود بهترین نقد برای این نوع عرفانهای کاذب و وارداتی است. در این مقاله اصول معرفتشناسی در آثار او بررسی و نقد میشود. پائولو کوئلیو معتقد است شناخت نه ممکن است و نه ضروری. او در آثار خود به دنبال ترویج نسبیتگرایی است و پس از انکار امکان شناخت جهان و حقایق آن، کوشیده است پیروان خود را به پذیرش ایمانگرایی، تکثرگرایی و تجربه دینی تشویق کند. در این مجال کلمات و استدلالهای او با رعایت امانت نقل، و بهدقت نقد شده است.
ملخص الجهاز:
"اگر در یک مکتب بتوان با ادله قطعی ثابت کرد که آموزههایی از جانب خدای حکیم صادر شدهاند و این آموزهها بدون تحریف اینک در اختیارند، تمسک به آنها، یگانه راه نجات خواهد بود و سالک راه زندگی باید شکرگزار همه کسانی باشد که چنین بنیادی را حفظ کردهاند.
شکی در این نکته نیست که یکی از کارکردهای سنت دینی بسترسازی برای شرکت کردن در تجربه جمعی نیایش است؛ اما این مطلب ثابت نمیکند تمام هدف دین تحصیل چنین تجربهای است و در نتیجه اگر این حالت در تجربه فردی و یا در تجربه متدینهای دینهای دیگری نیز حاصل شد، به تمام مقصد دست یافته شده است.
9. پائولو خود اصرار دارد که آیین معنوی باید همگانی باشد و در دسترس همگان قرار داشته باشد؛ حال آنکه با عرضه کردن دین در قالب تجربه دینی، آن را از دسترس همگان بودن خارج کرده است.
چگونه همه راهها به یکجا میرسند و حال اینکه برخی راهها در خلاف جهت یکدیگرند؟ اگر حقیقت همه راههای معنوی یک نور است، پس چرا تجلیات آنها این همه ضد و نقیضاند؟ اختلاف دیدگاهها درباره امری متعالی هنگامی درست است که هر گاه همه آنها را گرد آوریم، تصویری کامل درست شود؛ یکی قدرت خدا را توصیف کرده باشد و یکی خدا را از دیدگاه رحمتش دیده باشد؛ نه اینکه یکی ذات خدا را واحد توصیف کند و دیگری سهگانه.
پائولو که خود شعار میدهد خانه خدا هزار راه دارد، اینجا اعتراف میکند که گریزی از انتخاب نیست: «خدا همان است؛ هرچند هزار نام دارد."