ملخص الجهاز:
"مدیران موفق آنانی هستند که،با خلاقیت و رهبری درست،در عین ایجاد رقابتهای سالم و سازنده در بین کارکنان که موجب شکوفا شدن استعدادها و روشنمند کردن روشهای آنان میشود از ایجاد تنش و تعارض1و درگیریهای مخرب و ویرانگر که نتیجهای جز به هدر رفتن توانایی و نیروی کارکنان و از دست رفتن طراوت و شادابی محیط کار میشود،ممانعت به عمل آورند و به کارایی و اثربخشی سازمان کمک کنند(فرید،1383)- تعارض به فرآیند ادراک و یا احساس هرگونه ناسازگاری اطلاق میشود که در درون،یا بین افراد،گروهها و یا سازمانها بوجود میآید و به رفتار پنهان یا آشکار متعارض در دو طرف منتهی میگردد و معمولا ناشی از تنوع در مواردی همچون:جنسیت،نژاد،فرهنگ،ارزشهای شخصی، ارزشهای حرفهای و در نتیجه رقابت در منابع کمیاب در محیط کار است(شعبانی ورکی و پورافشاری،1384)-در تعریف فوق،تعارض به (1)- tcilfnoC عنوان یک پدیده مخرب و ویرانگر بیان شده است.
فراگیری مدیریت تعارض1،برای بهبود امور و چگونگی انطباق با تغییر و تحولات،برای خود فرد،خانواده و سازمان سرمایهگذاری حیاتی به شمار میرود(رضائیان،1382)-مدیریت تعارض،یعنی مدیریتی که بتواند در شرایطی که تعارض و تضاد وجود دارد،به بهترین شکل سازمان را اداره کند،بین اعضا و سازمان تعادل ایجاد نماید و تعارض ایجاد شده را از بین ببرد(حقیقی و همکاران،1386)-بطور کلی«مدیریت تعارض»فرآیند تشخیص مناسب تعارض در بین گروهها و استفادۀ مناسب از فنون برطرف کردن یا تحریک آن برای اثربخشی سازمان میباشد(تدبیری و همکاران،1385)-مدیریت تعارض،جلوگیری و یا سرکوب تعارض نیست بلکه برخورد درست و بهرهگیری مناسب از آن در جهت تأمین نیازها،ایجاد خلاقیت و شکوفائی استعدادها است(میرابی،1382)-قبل از هر چیز،برای اداره تعارض باید آن را شناسایی،تجزیه و تحلیل کرد و علل ایجاد تعارض را مورد بررسی قرار داد."