خلاصة:
در این مقاله تلاش می شود نسبت اسلام و دموکراسی در قالب دموکراسی ژرف و دموکراسی متعهد (از دیدگاه شریعتی) بررسی شود. بنابراین ، این نسبت در هفت مولفه مفهوم دموکراسی، آگاهی از دنیای بیرون ، رهیافت چندگانه به دموکراسی، تعامل اجتماع و فرد، ارتباط کلامی، خود موقعیت مندو کثرت گرایی سنجیده شده است مولفه هایی فراتر از لیبرال دموکراسی رایج در غرب و هم در انتقاد به آن هستند. چون دموکراسی متعهد از آراء علی شریعتی برگرفته شده ، در دموکراسی متعهد به دیدگاه های وی استناد کرده ایم .در نهایت ، نتیجه گرفته می شود که در این قالب ، دیدگاه های اسلامی شریعتی عمدتا دموکرتیک است .
In This Essay Is Trying to Study The Relation Between Islam and Democracy In Model of Deep Democracy and Commmitted Democracy. Thus, I Study This Relationin on Seven Factors of Concepts of Democracy (Political or Philosophical), Awareness From outside, Multi Approach to Democracy, Communinty nd Self Interaction, Communiction, Situated Self and Pluralism, That Are Beyond of Current Liberal Democracy in The West, and Criticize It. This Factors Are Basis of Deep Democracy. And, Because Committed Democracy IsTaking From Shariati,s Thought, Then This Democracy Relyed on Shariati,s Thought. Finally, Is Resulted That, Shariati,s Reading on Islam, in This Sight, Is Democratic.
ملخص الجهاز:
بنابراین ، این نسبت در هفت مولفۀ مفهوم دموکراسی، آگاهی از دنیای بیرون ، رهیافت چندگانه به دموکراسی، تعامل اجتماع و فرد، ارتباط کلامی، خود موقعیت مندو کثرت گرایی سنجیده شده است مولفه هایی فراتر از لیبرال دموکراسی رایج در غرب و هم در انتقاد به آن هستند.
بر همین اساس ، در این نوشتاربر دموکراسی ژرف (Deep Democracy) استناد خواهیم کرد که نه با لیبرال دموکراسی و نه با دموکراسی مد نظر اجتماع گرایان انطباق دارد؛ بلکه با انتقاد از آنها به مولفه های مثبت آنها استناد کرده و آنها را تقویت کرده است .
اگر لیبرالیست ها با اعتقاد به تقدم حق فردی، عقل انسانی را «یکسره مستقل و آزاد و مختار» می دانندکه «قانون و قاعده دارد اما قانون او ناشی از خود اوو در واقع مخلوق اوست » (فروغی : ١٣٧٥، ٣٥٥)و اگر اجتماع گرایان با اتکا به فضیلت و خیر اجتماعی، حقوق فردی را به چالش میکشند و فرد مورد نظر لیبرال را «عاری از هویت اجتماعی » می دانند (جیکوبز: ١٣٨٦، ١٩٤)؛ طرفداران دموکراسی ژرف بر این باورند که «یک جامعه خوب مستلزم تعادل دقیق بین نظم و خودمختاری به جای توجه بیشتربه هر یک از آنهاست » (٤ ,١٩٩٦:Etzioni).
همان گونه که در بخش ارتباط کلامی اشاره شد، شریعتی همه رابه برداشت های مختلف از دین و در نتیجه به تکثر دیدگاه ها دعوت می کرد؛ اما نوع نگرش وی به رهبری جامعه در قالب دموکراسی متعهدو هدایت شده ، این احتمال رابه کلی از بین میبرد.