خلاصة:
شاید مهم ترین ویژگی مطالعات مربوط به اندیشه سیاسی در ایران ،تاکید بر وجود اندیشه سیاسـی مستقل و مدون در باب دولت در ایران باشد. این اندیشه کـه از آن تحـت عنـاوین مختلـف نظیـر "اندیشه ایران شهری"، "خردمزدایی"ومانندآن یاد می شود،موید آن است که سازمان دولت در ایران از پشتوانه نظری مستحکم برخورداراست و بر اساس آن عمل می کند.درمقاله حاضر تلاش می شود در پرتو دو نظریه استبداد شرقی و پاتریمونیالیسم به بررسی این موضوع و قوت نظـریآن پرداخته شود. در همین راستا،تلاش می شود به بررسی این موضوع پرداخته شود که بنیـاد دولـت در ایران بیش از آنکه مبتنی بر اندیشه ای خاص و مدون باشد، ریشه در مقتضیات و ضـرورت هـای عملی داشته است .
It seems the most important of feature studies about the government in Iran is related to the existence of an independent and articulated political thought in the country. This thought from which is mentioned under different names of "kingship" or "Iranian" thoughts and so on، indicates the organization of government in Iran has based on a powerful theoretical back and worked on it. This article attempts on the light of two theories of oriental despotism and patrimonialism to study its theoretical cohesion. In the same order، it efforts to show the foundation of government in Iran mostly is concentrated not to an articulated and special thought but to practical imperatives and necessities.
ملخص الجهاز:
درواقع ، هدف ما نشان دادن این موضوع است که این اندیشه و اندیشه های هم خانواده با آن بیش از آنکه معطوف به زمینه فکری و نظری خاص باشند به بسترهای عملی و نیاز مردم به رادع ـ به تعبیر ابن خلدون ـو حاکمی برای نظم و تنسیق امور در میان خودشان و دفاع از آنان دربرابر حملات بیرونی بوده اند.
آیا آنگونه که ادعا می شود، دولت در ایران از همان ابتدا بر مدار نظمی دینی و قدسی و انگاره ی شاهی آرمانی شکل گرفت ؟ آیابه واقع در سپیده دم شکل گیری نهاد "جهان داری " و سیاست در ایران ، آن بر اندیشه سیاسی معین و مدون استوار بود و بر موازینی عمل می کردکه امروزه در ذیل مفهوم "خردمزدایی " گنجانیده می شود؟ پاسخ به این پرسش ها محورو اساس مقاله حاضر را تشکیل می دهد.
پادشاه آن *این دیدگاه درست در مقابل دیدگاه آشتیانی قرار دارد که معتقد است اساسا سلطنت در ایران بر آیین و تعالیم زرتشتی استوار نبوده و انحرافی از آن به شمار می آید( بنگریدبه : آشتیانی :٤٠ـ٤٣٩) کسی است که با نیروی بدی و عوامل فساد و تباهی، که در زبان شعر به صورت موجود افسانه ای اهریمنی عینیت پیدا کرده ، در نبرد است و برآنها چیره شده می شود* (کناوت ،همان : ٢٢١) مجددا تاکید می شودکه آنچه زیربنای این تفکر را شکل می دهد، مفهوم شاه آرمانی یا انسان کامل است که شایسته و سزاوار حکمرانی و حکومت است او چنان که اشاره شد، نگهبان وبه عبارت دقیق تر، مصداق آرته ، یعنی نظم مقدس و همگون حاکم بر جهان می باشد.