خلاصة:
نویسندگان بیشماری به زندگی و آثار ویلیام شکسپیر و تاثیر آن در ترویب ادبیات انگلیسی پرداختـه انـد. امـا در تئاتر معاصر، در پرتو جننش دانشجویی سال ١٩٦٨، چهرة شکسپیر به عنوان نمایشنامه نویسی که تحـت تـاثیر قدرت بوده و بر ایدسولودی آن صحه می گذاشت ، معرفی گشـت . بیشتر نمـایشنامـه نویسان معاصـر به بـازآفرینی آثار او پرداختند تا در برابر گفتمان ایدسولودیک در آن هـا به مخالفـت بـرخیزنـد. ادوارد بانـد در نمایشـنامه لیـر (١٩٧١)، شاه لیر شکسپیر را بـازآفرینی کـرده ، و لیـر را از خودکامـه ای بـتفـاوت، به منـارزی بـر ضـد قـدرت خودکامه کوردلیا ترسیم مـکند. تام استاپارد نیـز در نمایشـنامه روزنکرانتـز و گیلدنسـترن مـرده انـد (١٩٦٧)، بـا بازآفرینی هملت ، دو چهرة نـاچیز در آن را به دو چهـرة اصـلی بـدل مـکنـد کـه سـعی در رد نظـرات اشـرافی همچون هملت و کلادیوس دارند، اما در پایان درمـیابند که بازیچه دربار شدهاند. ایـن نمایشـنامه نویسـان بـاور دارند که معرفی شکسپیر همچون چهرة ملی با نوعی فاشیسم برابر است . بنابراین ، پژوهشـگران کوشـیدند تـا بـا بررسی این دو نوشتار مهم از دو نمایشنامه نویس مطرح که بیش از همه به شکسپیر پرداختند، و دو شـاهکار وی را به نقد کشیدند، به بیان دلایل اسطوره زدایی از شکسپیر، همانند الگویی برای فرهنگ سازی معاصر، بپردازند.
ملخص الجهاز:
بدین سـان ، نمـایشنامـه نویسان کنـونی همچـون کـاریل چـرچیل Caryl Churchill، هـاوارد برنتـون Howard Brenton، تـام استاپارد Tom Stoppard و ادوارد باند Edward Bond در برابـر باورهـای ایـدسولودیک دیرینۀ کشور خود ایستادند.
اگرچه بازآفرینی های دیگری هم از آثار شکسپیر موجودند، اما یـک علـت که دو نمایشنامه نویس مطرح معاصر همچون باند و اسـتاپارد- کـه اولـی تنـدروی چـی گرا و دومـی محافظه کار راست گرا محسوب مـشود- به بازآفرینی از دو اثر مهم شکسپیر اقدام نمودند، ایـن است که آن ها عنوان دشاعر ملی ه بـرای شکسـپیر را بـاوری ایـدسولودیک مـداننـد، و از همـه مهمتر، هر دو در برابر معرفی شکسپیر به عنوان الگویی که در فرهنـگ سازی دولـت انگلسـتان پس از جنگ جهانی دوم از نقش ملی و مهمی برخوردار است ، به مخالفت برمـخیزند و آن را دبه فاشیسم انگلیسی ه تعنیر مـکنند (کینـرد ٢٢-٢٤).
همان گونه که پل سفالو Paul Cefalu می گوید، شکسپیر آثارش و حتی خود را وقا شـاهان و رسومات دربار کرده است ، به ویژه در نمایشنامه های تاریخی ، او همواره مهر تأیید بـر سـلطنت و ایدسولودی می زند (سفالو ٨).
همان طور که جنکینز Jenkins می گوید، این دو چهره ، فضایی از لوده بازی را ایجاد می کنند کـه نقطۀ مقابل جدی بودن نمایشنامۀ هملت شکسپیر است (جنکینز ٣٧).
دو تن از این نمایشنامه نویسان ادوارد باند و تام استاپارداند کـه بـا وجود داشتن دیدگاه های سیاسی متفاوت ، در به چالش کشیدن دو شاهکار مهم شکسـپیر، شـاه لیر و هملت ، هر دو اتفاق آراء دارند زیرا معرفی شکسپیر به عنـوان فرهنـگ ملـی ، طنـ، نظـر آن ها، همانند فاشیسم فرهنگی است و باید در برابر آن ایستادگی کرد.