خلاصة:
سید مرتضی در باب اعجاز قرآن، معتقد است که خدا علومی را که عرب فصیح میتوانست با آنها با قرآن معارضه کند، در زمان قصد معارضه، از آنان میستاند و چون سلب علم تنها در اختیار خداست، آنان درمییافتند که قرآن معجزه الهی است؛ یعنی نزد سید مرتضی، قرآن از آن رو معجزه است که به این صرف و سلب دلالت میکند. وی فصاحت عالی قرآن را پذیرفته و نظم آن را بیسابقه خوانده؛ اما فصاحت و نظم و دیگر وجوه مشهور را وجه اعجاز قرآن ندانسته است. نزد نگارنده، اشکال مهم نظریه سید مرتضی اختصاص حصول «علم وجدانی» به الهی بودن قرآن، به عرب فصیح است؛ آن هم در هنگام قصد معارضه.
ملخص الجهاز:
"(همو، الموضح، ص 88 و 90 ـ 91) در اینجا ممکن است گفته شود که تفاوت میان فصاحت قرآن و کلام فصیح عرب، برای پیشتازان فصاحت که قرآن با آنان تحدی کرده، روشن بودهاست؛ لیکن سید مرتضی این سخن را بر نمیتابد و در رد آن میگوید که اگر این تفاوت بسیار بود، تشخیص آن به پیشتازان فصاحت در عصر نزول قرآن، اختصاص نمیداشت.
(نک: همو، الذخیره، ص 380) سید مرتضی با اعتقاد به اینکه قرآن و کلام فصحای عرب از حیث فصاحت به یکدیگر نزدیک بودهاند، علت عدم معارضه فصحای عرب را صرف و منع الهی دانسته است؛ چراکه آنان میتوانستند در برابر تحدی قرآن، نمونههایی از کلام فصیح خود را عرضه کنند و امر را بر دیگران مشتبه سازند؛ زیرا اگرچه خود به تفاوت جزئی میان کلام خویش و قرآن از حیث فصاحت آگاه بودند، لیکن دیگران بهسبب عدم آگاهی از این تفاوت جزئی، فریب میخوردند و معارضه را درست میپنداشتند.
(همو، الرسائل، ج 2، ص 323 ـ 325؛ الذخیره، ص 379 ـ 380) بنا بر همه اینها، فصاحت قرآن کریم نمیتواند وجه اعجاز آن به شمار رود؛ زیرا اولا، اگر فصاحت قرآن خرق عادت میبود، میبایست بین فصاحت آن و فصاحت کلام فصیح عرب، تفاوت شدیدی وجود میداشت که بهروشنی، قابل تشخیص میبود؛ ثانیآ، اگر بپذیریم که فصاحت قرآن خارق عادت است، با توجه به اینکه معتقدیم قرآن کلام پیامبر 9 نیست و آن را بر او القاء کردهاند، از کجا بدانیم که القاءکننده ضرورتآ خدای متعال بودهاست؟ بنابراین، فصاحت نمیتواند وجه اعجاز قرآن باشد؛ چراکه این وجه به گونهای نیست که با در نظر گرفتن آن، نسبت دادن قرآن به غیر خدا محال باشد."