خلاصة:
امام خمینی در حکمت و عرفان، شاگرد حکیم شاه آبادی است و به تبع او در باب فطرت نظریه پردازی کرده و نوآوری هایی دارد. امام فطرت انسان را از لوازم وجودی او می داند و آن را متصف به خیریت و نورانیت معرفی می نماید. وی از راه های گوناگون با تمسک به مقتضیات فطرت، به اثبات مبدا، توحید و جامعیتش نسبت به صفات کمال می پردازد. وی همچنین مفهوم ولایت را به فطرت پیوند می دهد و بر اثبات معاد نیز استدلال های مبتنی بر فطرت می آورد. امام درباره انگاره فطری بودن دین نیز نظریه پردازی کرده و تحلیلی از رابطه مجموعه معارف دین از یک سو و فطرت انسانی از سوی دیگر، به دست داده است. در آرای امام خمینی بر فطرت عشق به کمال و تنفر از نقص، تکیه فراوان شده است. امام خمینی مباحث مربوط به فطرت را در مواضع پراکنده ای از آثارش مطرح کرده است، اما پژوهش حاضر نشان می دهد که مجموعه این مباحث، در دیدگاه امام خمینی، در قالب یک نظریه نظام مند و سازوار قابل صورت بندی است
ملخص الجهاز:
"وی معتقد است:ازآنجاکه بهندرت افرادی یافت میشوند که بتوانند به خودی خود از اینحجابها بیرون آمده و با فطرت اصلی به موطن حقیقی خود،یعنی کمال مطلق و جمال وجلال علی الإطلاق سیر کنند،خداوند پیامبران و کتب آسمانی را فرستاد تا به کمک فطرتدرونی بیایند و نفس را از این حجاب غلیظ و ضخیم نجات دهند(امامخمینی،1377:78-79).
بحثی که امام تحت عنوانفطرت افتقار مطرح کرده قابل ارجاع به برهان وجوب و امکان سینوی است و به نظر میرسدسخن جدیدی در آن مطرح نشده است؛جز اینکه در کلام امام،احتیاج ممکنات به وجود قائمبالذات،به فطرت موجودات اسناد داده شده و احتیاج آنان امری فطری قلمداد گردیده است(بنگرید به:امامخمینی،1377:215-216).
امام در موضعی برای اثبات عشق همگانی افراد انسان به کمال مطلق،چنین استدلال میکند: هرکه به دنبال کمال است کمال مطلق را میطلبد نه کمال محدود را،زیرا هر کمال ناقصمحدود به عدم است و فطرت از عدم تنفر دارد(امامخمینی،1379 الف:ج 18،443).
وی در مواضع&%00413REPG004G% دیگری برای اثبات مطلق بودن کمال معشوق انسان،بهتبعیت از حکیم شاهآبادی(بنگرید به: شاهآبادی،1360:35-37)،به این مطلب استناد میکند که انسان هرگاه به آنچه آن را معشوقمیپندارد میرسد،بالاتر از آن را طلب میکند(امامخمینی،1380:183؛امامخمینی،1377:82-81).
امام در موضعی دیگر اثبات تمام اسما و صفات و کمالات مطلقه برای حضرت حق را باتمسک به فطرت افتقار،ممکن میشمارد(امامخمینی،1377:216)،زیرا همۀ ممکنات در وجود وکمالات وجود،محتاج به غنی مطلقاند و اگر غنی مطلق،خود،متصف به کمالات نباشد توانافاضۀ آن را بر غیر ندارد.
احترام به حاضر امام برای فطری بودن احترام به شخصی که در محضر انسان حاضر است به این نکته استشهادمیکند که اگر کسی در حال غیبت کردن از دیگری باشد و شخص غیبتشونده ناگهان حاضرشود،غیبتکننده سکوت کرده و به او احترام میگذارد(امامخمینی،1380:11)."