خلاصة:
در این پژوهش، سیر تکوینی مفهوم خود از دیدگاه حکمت متعالیه و دیدگاه های روان شناختی پست مدرن و شیوه تبیین آسیب شناسی روانی انسان مبتنی بر آن، بررسی شد. این پژوهش، یک تحقیق کیفی است که ارزیابی آن بر اساس روش تحلیل محتوا و روش هرمنوتیک [به عنوان یک روش تحلیلی] صورت گرفته است. نمونه این تحقیق که برابر جامعه تحقیق است، کلیه کتب مرجع در دسترس در زمینه حکمت متعالیه و پست مدرن بوده است. پس از مطالعه و بررسی کتب و متون مربوط به هر دو دیدگاه، اطلاعات بر روی بیش از 1000 فیش، ثبت و به دنبال آن، مطالب نهایی استخراج شد. سپس بر اساس روش تحلیل محتوی، جدول مفاهیم و مضامین کلیدی مفهوم «خود» در زمینه دو مقوله سیر تکوینی مفهوم خود و تبیین آسیب شناسی روانی انسان در هر دیدگاه به طور جداگانه استخراج و به تایید 3 نفر از متخصصین مرتبط با هر دیدگاه رسید. پس از استخراج مضامین کلیدی از جدول تحلیل محتوی برای مقایسه ی آن ها از روش هرمنوتیک، استفاده شد. به این صورت که مطالب به دست آمده در جدول تحلیل محتوا به عنوان دو افق مولف یعنی ملاصدرا و پست مدرن در نظر گرفته شدند و افق سوم که افق محقق است بر مبنای دو افق دیگر تبین شد. نتایج به دست آمده نشان می دهد که اگر چه در هر دو دیدگاه در زمینه سیر تکوینی مفهوم خود و نحوه آسیب شناسی روانی انسان وجوه مشترکی هست اما در عین حال، در زمینه چگونگی سیر تکوینی مفهوم خود، علت بیماری، نوع آسیب ها و رویکردهای درمانی، تفاوت های مبنایی با یکدیگر دارند. پس از بررسی وجوه اشتراک و تمایز در هر دو دیدگاه، پژوهشگر دیدگاه خاص خود را در قالب تعبیر امتزاج افق ها ابراز کرده است.
This qualitative research addresses the evolution of the concept of self from the perspective of Transcendental Philosophy and Post-Modern Psychology with the aim of clarifying their approach towards the human psychopathology.
The research sample covered all the available reference books on Transcendental Philosophy and Post-Modern Psychology، and the extracted information was recorded on more than 1000 note cards. The content analysis method was employed to extract the key concepts of self and human psychopathology which were later arranged in two separate tables and approved by three experts in the field. The key concepts were also compared and contrasted using the hermeneutic method; they were classified as the perspectives of Mulla Sadra and Post-Modern Psychology، and a third perspective، formulated by the researcher، was clarified on their basis.
The results indicated that while the two perspectives share some common ground on the evolution of the concept of self and the human psychopathology، they show substantial differences in the manner the concept of self is evolved، the causes of disease and their types and treatments. Having blended the earlier approaches، the researcher finally presented her own perspective.
ملخص الجهاز:
"صدرا در کتاب"کسر أصنام الجاهلیه"در مورد سلامت مزاج و روح و آنچه که میتواند در سلامت و اعتدال این دو نقش داشته باشد،بیان کرده که،بدن انسان دارای حالتی مزاجی است که اگر از حد اعتدال،خارج نشود،تعادل و سلامت طبیعی آن به حال خود باقی میماند و اعضاء و جوارح به واسطهی آن سلامتی و به اذن خداوند برای انجام امور و فعالیتهایشان، برپا هستند اما در صورتی که بدن از حد اعتدال منحرف شد،به فساد و درماندگی مبتلا شده و در معرض دردها،آفتها و بیماریها قرار میگیرد.
صدرا کار قوهی عدالت را ضبط و نگهداری این سه قوه و کنترل کردنشان تحت لوای دین و عقل میداند و بیان میکند که عدل از اخلاق خوش و متعادل بودن این سه قوه حاصل میشود و به واسطهی آن،نفس و روان انسان از هر بیماری و آفتی،رها میشود اما این نهایت مطلوب و کمال عقلی نیست بلکه وسیلهای است برای رسیدن به سعادت جاویدان اخروی(ترجمه خواجوی،1383)).
با توجه به آنچه پیشتر گفته شد،ملاصدرا،ریشه آفات انسانی را در جهل میداند و بیان میکند که کمال انسانیت و اصل آن به واسطه عقل است و همانطور که عقل شدت و ضعف دارد،انسانیت هم شدت و ضعف و کمال و نقص میپذیرد او درعینحال،برای انسان سه آسیب را به صورت سه اصل قائل است و معتقد است بیشتر موانع و عواملی که مردم را از کسب علم و معرفت نسبت به خود و خدا باز داشته و مانع رسیدن او در کسب انسانیت کامل میشود،مشتق از این سه اصل است:اصل اول،جهل نستب به معرفت و شناخت نفس است."