خلاصة:
مساله ی کشف و شهود یکی از مسایلی است که عرفان های تمـام ملـل حـول آن میچرخند. به طورکلی مکاشفات عرفانی در مثنوی معنوی را می توان به دو دسته ی کشف های صوری و کشف های معنوی تقسیم نمودو هر کدام ازآن ها نیز انواعی دارد. این مکاشفات صوری و معنوی در برخی جهات با نظریه ی و.ت .اسـتیس (W. T. Stace) در مورد مکاشفات ،قابـل انطبـاق اسـت .در ایـن پـژوهش نیـز مکاشفات مثنوی معنوی بر حسب احوال آفاقی (صوری )و انفسی (معنوی )مـورد بررسی قرار گرفته و سپس به تشریح ویژگیهای مشترک آن ها از جملـه عینیـت ، احساس ثقه ، احساس شادی و ... پرداخته شده است . البته در برخی از این موارد استیس به خطا رفته و یا برخی از ویژگی های مکاشفات اسلامی قابـل تطبیـق بـا نظریه ی اونیستند. علاوه بر این ،ویژگی های اختصاصی حالات آفـاقی و انفسـی بررسی شده است ودر نهایت به این نتیجه رسیده ایم که مکاشفات مثنوی عـلاوه بر مطابقت با برخی از الگوهای عرفان غربی، در نوع خود بـی نظیـر هسـتندواز جهاتی بر عرفان غربی نیز برتری دارند.
ملخص الجهاز:
"در عرفان اسـلامی نیـز بـرای مکاشفات و تجربیات عرفانی انواع مختلفی را بیان نموده انـد وآن هـا را بـه دو دسـته ی کشف صوری و کشف معنوی تقسیم نموده اند کـه در بسـیاری از مـوارد، شـبیه همـان احوال آفاقی و انفسی استیس هستند.
از نظر استیس : «احـوال آفـاقی را شاید بتوان [احوال ] حسی نیز نامید؛ چرا که از دگرسانی ادراک حسـی واقعـی پدیـد میآید» (استیس ، ١٣٧٥: ٤٠) بر اساس این دو تعریف می توان نتیجه گرفت کـه هـم در کشف صوری و هم در احوال آفاقی، عارف با حقایق اشیا در عالم مثال در ارتباط است و درمی یابد که تمام اجزای عالم ، دارای چشم و گوش و حس و...
(قیصری ، ١٣٧٥: ٥٥٨) نمونه ی ایـن کشـف را مـی تـوان در داسـتان دقـوقی مشاهده نمود؛ چنان که می گوید: هفـت شمــع از دور دیدم ناگهان انــــدر آن ساحل شتابیـــدم بدان هفت شمع اندر نظر شد هفت مرد نورشـــان می شـد به سقف لاژورد باز هر یک مرد شد شکل درخت چشـمم از سبزی ایشـان نیکبخــت بعد از آن دیدم درختان در نمــاز صف کشیده چون جماعت کرده ساز (مولوی ، ١٣٨٢،ج ٣٧٩:٣) گویا در این کشف الهامی عینی از اعیان ثابته به دقوقی نشان داده شده است ."