"بوسهنامه {Sبوسهها میفرستمت سطلی# سطلی و صادراتی و رطلی# رطل،پیمانهیی بزرگ بود# نسبتا گنده و سترگ بود# میفرستم پر آب و سرخ و درشت# بوسههایی چون آتش زرتشت# میفرستم میان هالهی نور# بوسه تا هاروارد بیکنکور# میفرستم به شرط چاقو و مشت# بوسه ما،چه دلبران که نکشت# بوسهها میفرستمت با بیل# بیل اگر ته کشید با پاتیل# بوسهیی آتشین چو لاله دشت# میفرستم سریع و بیبرگشت# گر انرژی هستهیی خواهی# هسته را نیز بستهیی خواهی# از انرژی،غنیست بوسهی ما# بستهی هستهییست بوسه ما# با لب و لوچه روغنی کردن# میتوان بوسه را غنی کردن# گرچه از نوع منکراتی ماست# بهترین نسخهی نباتی ماست# تا اشارات لب فرا مرزیست# بوسه،عین ذخیره ارزیست# کاش گوید یکی به آنجلینا# کای هنر را یگانه راهنما!# لب لعلت،لوایح جلی است# طرحی از انقلاب مخملی است# یاد باد آنکه در میانهی دانس# یک پلان میشد از دو بوسه سکانس# فروردین بود از طرب،دی ما# بوسه پر میزد از دی ان ای ما# شرح باید شود ز روی نیاز# بوسههای مجاز و غیرمجاز:# بوسه،یعنی:کباب کردن لب# با دو تا شعله،آب کردن لب# بوسهات گر نکشت؛غمگین باش# شرمگین زان و برگ نسرین باش# کشتهی بوسه محترم باشد# بوسه باید که عین سم باشد# بوسهی ماست انور آبی# روی تابی و زیر مهتابی# نقش لب،طرح و رنگ قالی نیست# بوسه،جز فیض لا یزالی نیست# یاد آرایهی بدیعی ما# بوسههای نه ربیعی ما# بوسه،در شب چراغ داشتن است# داغ در لاله جا گذاشتن است# بوسه،نیلوفری کند لب را# نمنمک جوهری کند لب را# بوسه یعنی:به رخ کشیدن لب# بر لب لالهها لمیدن لب# لب نباید،بهانهجو باشد# ای خوش آن لب که چون اتو باشد# بوسه میزد،شبانه وقت شراب# حافظ از دور بر رخ مهتاب# بوسه از راه دور،بر رخ ماه؟# فقط اینگونه بوسههاست گناه# بوسه،درمان بیهمانندیست# از فرایندها،برآیندیست# بوسه یعنی فشار دادن لب# روی لبها قرار دادن لب# بوسهی داغ و نان جو خوب است# بیهوا،ناگهان،یهو خوب است# لب،لطیف است لولهاش نکنی# چون لواشک،گلولهاش نکنی!# بوسه بر دست بولهب نزنی!# به لب شیخ و شحنه لب نزنی# نزنی بوسه از هواداری!# بر لب شاهدان بازاری!# بوسه،یعنی کلوخ،یعنی سنگ# بر سر زاهدان بیفرهنگ# بوسه،لب را کبود کردن نیست# زالو انداختن به گردن نیست# بوسه یعنی:چراغ بر کردن# با لب لعل،شب سحر کردن# بوسه آری!نه فش و فش کردن# دهن دوست،بادکش کردن# بوسه خوب است،میل ماچ مکن!# دهن یار؛قاچ قاچ مکن!# چهره را گرچه چون بهار کند# بوسه،از بیادب فرار کند# این لطایف ز آهی راد است# که ز هفتاد دولت آزاد استS}"