خلاصة:
از مهمترین مشترکات جنبشهای معنوی نوپدید که رهآورد مدرنیته و معنویتگرایی نوین غرباند شریعتگریزی، رهایی از انجام تکالیف و دستورات الهی در اعمال و رفتار معنوی آنها است.شریعتگریزی در عرفانهای نوظهور بر پایه باورهایی بنیان نهاده شده که دقت در این مبانی حاکی از ضعف فکری بنیانگذاران این معنویتها در مبانی خداشناسی، هستیشناسی، جهانشناسی، انسان شناسی و راه و راهنما شناسی است.در این مقاله برخی از مبانی شریعتگریزی این فرقههای معنوی مثل انکار خداوند، دینستیزی، اعتقاد به تناسخ، خلقتی بیهدف، ترویج اباحیگری و بیبندوباری را مورد بررسی و نقد قرار میدهیم، تا پندارهای نادرست آنان کنار زده و نور حقیقت جلوهگر شود. به جهت اینکه پرداختن به همه مکاتب از حد یک مقاله بیرون است، مبانی شریعتگریزی را تنها از منظر سه مکتب فعال و تأثیرگذار در ایران (اکنکار، اوشو و پائولو کوئلیو) بررسی میکنیم.
One of The most common feathers of new religious movements which come from the modernity and modern spirituality is freedom from Religious law and commands of God in spiritual practices and behaviors. Leaving religious laws is based on fundamental beliefs which come from the weakness of intellectual foundations of theology، ontology، cosmology، anthropology and sociology. In this paper، the author tries to explain and surveys some Foundations of leaving Religious law in spiritual sects such as the denial of God، escaping from religion، believing to metempsychosis، purposeless creation that we discuss and criticize to set aside. Our purpose is criticizing their false beliefs to manifest the light of truth. In order to address all levels of schools is an article out; we will focus here only three schools which are active and influential in Iran (Eckankar، Osho and Paulo Coelho).
ملخص الجهاز:
"در این آیینهای معنوی، خودمحوری و انسان محوری اصل بوده و خداوندی که در ادیان ابراهیمی به عنوان موجودی مستقل، خالق، حکیم و با تدبیر وجود دارد جایگاهی در بین آموزههای آنها ندارد؛ بلکه خداوند به عنوان یک حضور یا روح، یا یک تصور یا خدایی معرفی میشود که شخص باید آنرا در درون خود جستجو کند.
به همین جهت از بنیانهای اصلی شریعت گریزی این مکاتب، انکار خداوند به عنوان صاحب شرع و غایت سیر و سلوک معنوی است که در این صورت تکلیف و وظیفهای برای انسان به عنوان اشرف مخلوقات قائل نیستند؛ لذا برخی از این مکاتب، جهان را بدون خداوند ترسیم میکنند و منکر وجود خداوند هستند و بعضا تأکید میکنند خدایی که ادیان الهی مبلغ آن هستند، اساسا وجود ندارد، معتقدند حتی اگر کسی نقشی برای خدا قائل نباشد، باز جهان جهان است و انسان همان موجودی است که باید به دنبال عشق خود و فراهم کردن زندگی شاد و آرام باشد.
5 وی در نهایت تا جایی پیش میرود که مسائل جنسی را آفت و مانع شناخت خداوند و عشق به او میداند و برای رهایی از آن ـ بر خلاف دستورات ادیان و شرایع الهی که به پاکدامنی و ارضاء شهوات از راه ازدواج تاکید میکنند ـ توصیه به پذیرفتن وسوسهها کرده و برای رهایی از آنها به ارضای شهوات تاکید میکند، تا جایی که دیگر ذهن از وسوسهها خالی شود، معتقد است برای رسیدن به خدا و معرفت او باید هوسها را رها کرد، و مبارزه با هوسها و وسوسهها خود ترغیب و تشویق به آنها است."