ملخص الجهاز:
شهریاری: عرض کنم، مکاینتایر بحث خودش را در کتاب در پی فضیلت با طرح این نکته آغاز میکند که نظریات مختلفی در دنیای غرب در زمینۀ فلسفۀ اخلاق وجود دارد.
سؤالی که دارم، این است که پروژۀ سلبی بیشتر ناظر به نقد فلسفۀ تحلیلی است یا به ارسطو یا هر دو را تؤامان دارد؟ یا اینکه ارسطوی تحلیلی را نقد میکند؟ اساسا چه ضرورتی و خلأی مکاینتایر را به رویکرد تاریخی به فلسفۀ اخلاق سوق داده است؟ رحمتی: قبل از جلسه آقای دکتر شجاعی فرمودند شما با چه نیتی سراغ ترجمۀ تاریخچۀ فلسفۀ اخلاق رفتید؟ فکر میکنم اگر قدری آن را توضیح بدهم، روشن میکند که لااقل تصور من چه بوده است.
شجاعی: از یک پازلی که طرحش را نداریم؟ رحمتی: واقعیت این است که ما برای فلسفۀ اخلاق تحلیلی با یک چنین مشکلی مواجه هستیم و باید این کار را در بستر تاریخیاش انجام بدهیم و به نظرم آن وقت خیلی از بحثهایی که در آنجا میکند، میشود گفت یک استشعاری است، در واقع آگاهی مبهم و نیمه آگاهانه نسبت به نتایجی که بعدا مکاینتایر، سلبا و ایجابا در کتاب در پی فضیلت بیان کرده است.
میخواهم بگویم: نقدش بر لیبرالیسم درست است، ولی آیا خود مکاینتایر در واقع کمکی به تقویت سنت فکری ما میکند؟ آیا ایجابا هم ثمرهای برای ما دارد؟ به نظرم این بحث نسبیگرایی در مکاینتایر خیلی جدی است که باید بیشتر روی آن تأمل بکنیم که آیا واقعا مکاینتایر از معضل نسبیگری رها میشود یا خیر؟ شجاعی: آقای دکتر رحمتی دربارۀ کتاب تاریخچۀ فلسفۀ اخلاق و جایگاهش در پروژۀ مکاینتایر خیلی خوب و منسجم سخن گفتند.