خلاصة:
مصطفی مستور، از داستان نویسان معاصر است که آثار داستانی اش از سوی مخاطبان و منتقدان مورد استقبال قرار گرفته است و برخی از آثار او به چندین زبان ترجمه شده است. در این نوشتار با نگاهی میان رشته ای بازتاب کنش های برون زبانی و کارکردهای عمده آن در داستان های مصطفی مستور شامل «عشق روی پیاده رو»، «استخوان خوک و دست های جذامی»، «من گنجشک نیستم»، «چند روایت معتبر»، «حکایت عشقی بی قاف بی شین بی نقطه»، «من دانای کل هستم»، «روی ماه خداوند را ببوس» مورد تحلیل قرار می گیرد. کنش های برون زبانی از کانال های مهم ارتباطات غیرکلامی است که بخش قابل توجهی از حجم روایت داستان را شامل می شود و مولفه هایی از جمله حرکات و اشارات چشم و ژست ها و رفتارهای فرد و... را در بر می گیرد. در این مقاله، ضمن بیان اهمیت روایت کنش های ارتباطی برون زبانی در داستان نویسی و نقش آن در شکل گیری عناصر داستانی از جمله شخصیت پردازی، درون مایه و... کارکردهای مختلف کنش های ارتباطی برون زبانی از جمله کارکردهای تاکیدی، تکمیلی، جانشینی، تکذیبی مورد بررسی قرار می گیرد و مشخص می شود که کدام یک از کارکردها در داستان های مستور بیشتر مورد توجه قرار گرفته است وکنش های ارتباطی چه نقشی در شکل گیری و پیشبرد روایت داستان های او دارد. نتیجه این پژوهش نشان می دهد که کارکرد جانشینی در داستانهای مستور برجسته تر از سایر کارکردهاست، اما از بین کارکردهایی که برای رفتار چشم مطرح می شود، بیان عواطف گسترده تر است. همچنین از رفتارهای غیرکلامی شخصیتهای داستانها، درون مایه هایی چون بی تفاوتی، تنهایی، اندوه، بیقراری و اضطراب و... برداشت می شود.
Mostafa Mastour is one of the contemporary novelists whose fictional works have been welcomed by addressees and critics and some of his works have been translated to many languages. In the present study the reflection of metlinguistics performance and its major functions in Mostafa Mastour's stories (love on the sidewalk، the pig's bone and leprous hands، some creditable narratives، the story of a love without V O E، I'm omniscient، I'm not a bird، kiss God's gorgeous face) will be analyzed with an interdisciplinary approach. Metalinguistic communication includes considerable content of the narration of story and they include body language such as movement and hints، gestures and the manners of eyes. In this article in addition to the importance of non-verbal communications in story-writing and their role in formation of the elements of the story such as personalization، theme and different functions of non-verbal behaviors such as emphatic، supplementary، substitutionary، refuting functions will be examined and it will be clarified which functions have been paid more attention to in Masrour's stories and what role non-verbal performance play in formation and advancement of his narration of stories.
The result of this research indicates that the substitutionary function in Mastour's stories is more salient than other functions. Among the functions that are introduced for the manner of eyes، the statement of feelings is more widespread. Moreover، themes like indifference، loneliness، grief، disquiet and anxiety are understood from non-verbal perspective.
ملخص الجهاز:
"در این مقاله با روش توصیفی-تحلیلی و با رویکرد میانرشتهای،مؤلفههای مختلف کنشهای برونزبانی از ارتباطات غیرکلامی و کارکردهای آنها که در روایت داستانهای مصطفی مستور بازتاب یافتهاند مورد تجزیه و تحلیل قرار میگیرد تا مشخص میشود که عوامل ارتباط غیرکلامی چگونه در شکلگیری عناصرداستانی از جمله شخصیتپردازی،درونمایه،تعلیق،کشمکش،همچنین ایجاد تحرک(تمپو)در داستانها نقش دارند.
به دلیل گستردگی کاربرد رفتارهای برونزبانی،در این نوشتار بازتاب و نقش آنها فقط در سه داستان بلند مستور یعنی«من گنجشک نیستم»،«استخوان خوک و دستهای جذامی»و«روی ماه خداوند را ببوس»بررسی شده است؛اما دربررسی رفتارهای چهره و کارکردهای آنها نمونههای مختلف تماس چشمی و پیامهایشان که توسط شخصیتها القا میشود در همۀ داستانهای مستور جستجو و مورد ارزیابی و تحلیل قرار گرفته است.
دربر داشت معنای رفتارها و نوع،میزان و شیوۀ رفتار مؤثر است؛هر فرهنگی،در روش ارتباط برقرار کردن خصوصیات منحصر بهفردی را دارد و ممکن است یک رفتار در یک فرهنگ حامل پیام قوی در میان افراد آن قوم یا کشور باشد اما در بین مردم کشور دیگری دارای پیامی متفاوت باشد؛بنابراین برای درک بهتر مفاهیم کنشهای غیرکلامی باید به چارچوبهای فرهنگی بروز رفتارها توجه داشت،بهطور مثال ممکن است میرسد که مردم کشورهای اروپایی و غربی بیشتر از ایرانیان از حرکات و اشارات-بویژه حرکات دست و سر-در هنگام گفتار و یا تعاملات غیرکلامی برای انتقال پیام استفاده میکنند و این حرکات در آن محیط بیانگر مفاهیمی خاص میباشد.
از کنشهای ارتباطی فرازبانی مشخص میشود فضای دو داستان«استخوان خوک و دستهای جذامی»و«من گنجشک نیستم»آکنده از یأس،اضطراب و دلهرۀ درونی است و در رفتار شخصیتها تا پایان داستان این نگرانی وجود دارد که اتفاقی ناگوار رخ خواهد داد؛ولی بین فضا،حوادث و روایت ارتباطات برونزبانی،انسجام مشاهده میشود."