خلاصة:
این نوشتار در پی بررسی تطبیقی جایگاه عدالت از منظر اسلام و اندیشههای غربی است و در سه محور مفهومشناختی، مبناشناختی و بررسی شاخصههای عدالت از منظر اسلام و غرب بدان میپردازد. نخست به بحث و کنکاش دربارۀ مفهوم و چیستی عدالت میپردازیم، سپس جایگاه و ضرورت آن را از دیدگاه اسلام، تبیین میکنیم و رابطۀ عدالت با حق و ارزشهای الهی را بررسی خواهیم کرد. در ادامه با طرح مبانی عدالت در رویکرد اسلامی و ارائۀ راهبردهای تضمین عدالت در جامعه به عنوان امری متعالی، درمییابیم که مکاتب غربی با مبانی عدالت لیبرالیستی یا سوسیالیستی خود نمیتوانند عدالت حقیقی و همهجانبه را محقق سازند و عدالت حقیقی با آموزههای چنین مکاتبی سازگار نیست، بلکه تنها ادیان الهی میتوانند داعیۀ عدالت به مفهوم واقعی آن را داشته باشند.نظریۀ «عدالت اسلامی _ مهدوی» بر پایۀ جهانبینی الهی و باورهای توحیدی و تعالیم الهی محقق میشود و بین عدالتگرایی و اعتقاد به ارزشهای الهی و کرامت انسانی رابطهای عمیق، ضروری و منطقی وجود دارد و با ارائۀ مدارک و شواهد عقلی، قرآنی و روایی، بر این رویکرد تأکید میشود که عدالت جز بر مبانی الهی و جز با حاکمیت انسان صالح و عادل در زمین محقق نمیشود و با توجه به مقدمات و پیشفرضهای الهی و دینی عدالت از نظراسلام، میتوان عدالت اسلامی و مهدوی را تنها راهبرد معقول، اجتنابناپذیر و تحدیگرایانه برای همۀ فرهنگهای بشری در عصر حاضر دانست.پس از نگاه تطبیقی به نظریۀ عدالت غربی و عدالت اسلامی، «عدالت مهدوی» به عنوان نظریهای مبتنی بر عقل، فطرت و حقایق وحیانی، قدسی و منطبق با حکمت الهی تبیین شده و به عنوان تنها رهیافت ضروری و اجتنابناپذیر، برای رشد و کمال بشری ترسیم میگردد.
ملخص الجهاز:
"اسلام افزون بر دعوت و تأکید به عدالت، مبانی فکری و عملی و زمینههای تحقق آن را مورد توجه قرار داده است که در اینجا به مهمترین این اصول و مبانی اشاره میکنیم: اصل اول: عدالت از جمله اصول و ارکان نظام تکوینی عالم است؛ یعنی عدالت هم به معنای اعطای حق وجود و حیات به موجودات عالم است و هم به معنای ایجاد زمینههای رشد و کمال موجودات به فراخور استعداد و ظرفیت وجودی هریک.
اگر انسان بر اساس تعالیم وحی تربیت شود و به آموزههای الهی تعبد واقعی داشته باشد، برای همۀ انسانها شأن و منزلت و کرامت و حقوق طبیعی خدادادی قائل خواهد بود و تجاوز به حقوق آنها و شکستن حرمتشان را مجاز نخواهد دانست و نگاه عادلانه به همۀ خلق الله را وظیفه و تکلیف دینی خود برخواهد شمرد.
بر اساس این معیار، اعتقاد به ارزش دینی عدالت و عدم مزیت بین افراد و بندگان خدا در حقوق حیات طبیعی سبب خواهد شد تا در عمل نیز انسان در راستای عدالت حرکت کند و عدالت را یک تکلیف قطعی و شرعی بداند نه یک شعار و یک نیاز مقطعی و اجتماعی و سیاسی صرف.
از اینرو شیعه، فرهنگ غرب را به دلیل آنکه معیارهای دینی و اخلاقی و ارزشهای انسانی را نادیده میگیرد، مکاتب غربی را قادر به تحقق عدالت و صلح و ارزشهای متعالی انسانی نمیداند و تاریخ درازنای بشری، خود بهترین شاهد است که هیچ کس نتوانسته ایدۀ جهانی صلح و عدالت را محقق سازد و همۀ قیامهای مدعی عدالتطلبی و عدالتگستری در این راه ناکام ماندهاند."