ملخص الجهاز:
"شناخت ضمنی این حقیقت که نگاه کردن به عکسها در معنای واقعی به علایق زیباییشناختی نیاز دارد،که صرفا با دیدن اشیاء درون آن حاصل نمیشود،موجب پیدایش راهکار فراگیری در نظریهپردازی عکس میشود.
این چالش برای یک فرضیهی معادل شامل بحثهایی میشود که ثابت میکند زمانی که به عکسها به معنای واقعی نگاه میکنیم و علاقهای که نسبت به عکسها نشان میدهیم به طور کلی علاقه به اشیائی است که از آنها عکس گرفتهایم و ربطی به علاقه به خود عکسها ندارد.
این فرضیه زمانی که در رابطه با بحث هستهای در نظر گرفته میشود،نشان میدهد که علاقهی زیباییشناختی موجود در یک بازنمایی همان علاقه به تفکری است که در آن یافت میشود و آن تفکر از طریق سرایش قطعه موسیقی،ضربهی قلممو و از این قبیل ارتباط برقرار میکند.
اما دللی برای این که شیء عکاسی شده با ویژگیهایش،در زمان تماشای عکس و درک آن به معنای واقعی-حتی زمانی که به ویژگیهای شیء عکاسی شدهای توجه میکنیم که به سبک عکاس خیانت میکند-مورد توجه ما قرار گرفته باشد،وجود ندارد.
اما اگر زیباییشناسی عکسی وجود داشته باشد،علاقهی زیباییشناختی موجود در دیدن عکس به معنای واقعی نمیتواند با علاقهی دیدن شیء عکاسی شده یکی باشد.
اما اگر زیباییشناختی در عکس وجود داشته باشد بنابر این علاقهی زیباییشناختی عکس برابر با دیدن شیء عکاسی شده به طور مستقیم نیست.
زیباییشناختی عکسی که بر اساس شفافیت مطرح میشود:اگر دیدن چیزی از طریق عکس موجب برانگیختن علاقهای شود که از طریق دیدن همان شیء به طور مستقیم برانگیخته نمیشود،مناسب رشد و ترقی است."