خلاصة:
گرچه از عصرجهان بینی اسطوره ای یعنی عصری که انسان می خواست با نیروی خیال و به زبان اسطوره، خود و جهان را تبیین کند، قرن ها گذشته است؛ اما انسان هرگز نتوانسته است، از جاذبه جادویی اسطوره بی نیاز بماند. هنرآفرینان همواره با انطباق اساطیر کهن با شرایط موجود به باززایی و نوسازی آن دست یازیده و از نیروی عظیم خیالی آن بهره گرفته اند. در عصر حاضر شاعران معاصر شعر فارسی به اقتضای فکر و فرهنگ خویش به بازتولید و خلق اسطوره ها روی آورده اند. شفیعی کدکنی از جمله شاعران بزرگ معاصر است که هم اسطوره های کهن با تغییر ساختار و کارکرد و هم اسطوره های نوساخته از شخصیت ها ی تاریخی غالبا عرفانی، فراوان در شعرش دیده می شود. در این مقاله تلاش شده است تا نشان داده شود که چگونه زمینه های ذهنی و فکری شاعر، که مبتنی بر ذهنیت اومانیستی است، منجر به تغییر ساختار و کارکرد اسطوره های پیشینی و خلق اسطوره های تازه شده است.
ملخص الجهاز:
به همین دلیل برخی از اساطیر بنابر تغییراتی که در بدنه آنها راه یافته و تغییراتی که در شکل و درونمایهشان پذیرفتهاند، توانستهاند حتی در عصر مدرن نیز به زندگی خود ادامه دهند؛ در حقیقت راز بقای اساطیر تا عصر کنونی قدرت انطباقپذیری آنها با شرایط اجتماعی و فرهنگی این عصر است (بهار،1381: 3- 372).
اما آنچه در این نوشتار مورد توجه است و عامل تغییر اساطیر در شعر شفیعی به حساب میآید، آگاهی شاعر به مؤلفههای دوران پیشامدرن و دوران مدرن است.
اما در ادامه تغییراتی در کارکرد این اسطوره دیده میشود و به نوعی میتوان گفت در ساختار اسطورة سیمرغ هنجارشکنی رخ داده است؛ چرا که در این بخش، ما نه تنها دیگر شاهد شادی پرندگان نیستیم؛ بلکه آنها را در شرایطی میبینیم که زندگی بر آنان تنگ شده و پر و پیکر سیمرغ، چنان سنگینی بر زندگی آنها فروافکنده که حتی لحظههای آنها را نیز پر کرده است و جالبتر آنکه پرندگان، وجود این مرغ افسانهای را، که در نظر برخی چون هما خجسته و میمون بود (محجوب، 1382: 243) باعث قحطی و بیبرگی دانستهاند.
اما نکته قابل توجه این است که به دلایلی چون: الف- شناخت عصر مدرن و آشنایی با ویژگیهای آن ب- مطالعه، توغل و تصحیح آثار عارفانی چون بایزید بسطامی و ابوالحسنخرقانی، که اندیشههای انسان گرایانه دارند ج- تلقی پراگماتیک و عملگرایانه از شعر، اسطورههای به کار گرفته در شعر او رنگ و بوی اومانیستی و انسانگرایانه به خود گرفتهاند.