خلاصة:
بحث «روندهای شکل گیری دینداری»، موضوع نسبتا بدیع و کمتر کار شدهایست که جـای آن در کنار بحث های «ریشة دین خواهی » و «منشا دین » خـالی اسـت . مقالـه پـس از تشـریح محتـوا، کاربرد و ضرورتهای این موضوع، به بازشناسی و تفکیک الگوهای دیندارشدن می پردازد و یازده مسیر متفاوت از آن ها را معرفی و باهم مقایسه می نماید تا درک جامع تری از واقعیـت دینـداری و تنوعات و تحولات آن به دست دهد. تفکیک و جداسازی میان الگوهای دیندارشدن، بـا اسـتفاده از سه معیار «عرضه یا تقاضای» دین ، «قصدی یا غیرقصدی» بودن دینداری و «تقدم نظری یا عملـی » داشتن این روند انجام شده است تا بتوان مصادیق هـر چـه بیشـتری از آن هـا را پوشـش داد. در پایان نیز به ارزیابی این الگوها از حیث امکان و رواج و معقولیت مبادرت شده است . «کشش هـای فطری » و «آمادگی های روانی » از الگوهایی هستند که ذیـل تقاضـا بـرای دیـن مطـرح مـی شـوند. «اکتساب» اما، شاخص ترین الگوی عرضه محور است . آنچه اما واقعی تر اسـت و از رواج بیشـتری هم برخوردار است ، الگوی «توامانی » فطرت- اکتساب است . دیندارشدن ناشی از «محرومیت »، یـا مواجهه با یک «اتفاق باشکوه» یا متاثر از «شخصیت های دینـی »، بـه مسـیرهای غیرقصـدی تعلـق دارند. مسیرهای «منطقی - عقلایی » و «انتخابگری» را هم باید در زمرة الگوهای قصـدی محسـوب کرد که تنها دربارة انسانهای به لحاظ عقلـی ، رشـید و بـالغ امکـانپـذیر اسـت . دسـت آخـر بـه «دیندارشدن عملی » می رسیم که رایج ترین الگو در میـان دینـداران، خصوصـا کودکـان و نوجـوان است . «الگوی شامل » اما واقع نگرانه ترین مسیر دیندارشدن را عرضه می نماید.
ملخص الجهاز:
1 Religious recruitment 2 Intention theories نظریات غیرقصدی دیندارشدن در برابر نظریات قصدی دیندارشدن که بر تفکیک میان ریشة دین خواهی ، منشأ دین و سـازوکار دیندارشدن تأکید دارد و آن را یک مبادرة آگاهانه و ارادهشده و غالبـا دوسـویه از جانـب مبلغـین و 1 جستجوگران دینی ٢ محسوب می کند؛ نظریات دیگری دربارة مسیر و رونـد شـکل گیـری دینـداری وجود دارد که چندان تأکیدی بر مسئلة عرضه و حتی تقاضای دین ، خصوصا صورتهای قصدشـده و آگاهانة آن ندارد و مایل است دیندارشدن را بیشتر در قالب یک فرایند کاملا خودبخودی و ناشـی از عوامل بنیادی تر خارج از ارادة کنش گران آگاه ببیند و بر پایة نتایج ناخواسـتة عمـل و یـا اتفاقـات بدون آمادگی قبلی تبیین نماید.
البته برخی از دین پژوهان متـأخر کـه در باب اهمیت و محوریت تجربة دینی در دینداری، سخن گفته اند؛ بعضا متعرض ایـن وجـه از مسـئله نیز گردیدهاند و چنین ادعا کردهاند که دینداری افراد، با «تجربة دینی » آغاز می شود و سپس بـر پایـة آن، «معرفت دینی » به ظهور می رسد و سر آخر نیز «عمل و سلوک دینی » است که محقق مـی گـردد (14) (نراقی ١٣٧٨: ٩) .
«دیندارشدن عملی » نیز به دلیل قرابت هایش با الگوی اکتسابی ، در همین منطقه از نمودار قرار گرفتـه است ؛ با این تفاوت که سرآغاز عملی داشتن دینداری در آن، مهم تر از عرضه محور بودن آن اسـت و در عین حال منکر وجود زمینة دین خواهی در انسان نیز نمی باشد.