خلاصة:
فریتهوف شوان از بنیانگذاران و نظریه پردازان اصلی جریان فکری و فلسفی «سنت گرایان معاصر»، اهتمام فراوانی نسبت به اهمیت هنر و زیبایی داشته و به طور مستقیم یا ضمنی در آثار خود، به زیبایی شناسی سنتی پرداخته است. نشر وگسترش آراء و نظرات شوان و دیگر سنت گرایان درباره هنر و زیبایی در فضای فکری و فرهنگی کشور ما، سابقه ای نزدیک به چهار دهه دارد. وجود جنبه های انتقاد آمیز و نفی کننده فرهنگ و تمدن غربی و نیز توجه به تفاسیر و احیاء فرهنگ دینی، دو دلیل عمده اقبال به آراء و نظرات سنت گرایان خصوصا در زمینه هنر دینی و سنتی، چه قبل از انقلاب اسلامی و چه بعد از آن بوده است. اما آنچه در این میان، مغفول مانده، انجام نقدهای جدی و منطقی بر این جریان فکری و فرهنگی به عنوان جریان غالب و تاثیر گذار بر فضای هنری است. در این نوشتار سعی بر آن بوده است که پس از ذکر خلاصه و رئوس نظرات شوان در باب زیبایی، آراء وی از لحاظ صحت منطق و محتوا و مقایسه آنها با نظرات دیگر متفکران سنت فکری اصیل اسلامی، به نقد آورده شود و نقائص و کاستیهای آن مشخص گردد.
Frithjof Schuon of the most famous theoretician of “Traditionalist”، has had specific attitude to art and aesthetic and theirs role in traditional culture.
Distribution and development of Schuon’s (and other Traditionalist) opinions about art and aesthetic in cultural space of our country، have been started since forty years ago. Attention to the interpretation of Islamic art and critical view to the modern culture have brought about more attention to Traditionalist. But، it is neglected to review and reveal fallacies and misconceptions in Traditionalist attitude about art and aesthetic.
ملخص الجهاز:
"» (نجیب اوغلو،1379: 274) علامه جعفری، این نظر شوان را اینچنین مورد نقد قرار می دهد که: «اگر زیبایی عبارت باشد از یک نمود عینی که مورد پسند و خوشایند باشد و ذهن آدمی هیچ نقشی جز منعکس ساختن آن را نداشته باشد لذت حاصله از دریافت زیبایی معلول چه خواهد بود؟ احساس لذت از زیبایی، روشنترین دلیل آن است که زیباییها با مغز و روان ما ارتباطی ما فوق انعکاس ذهنی محض دارند.....
(طباطبایی، 1359: 159) با مقایسه منطقی نظرات شوان و مطالبی که از علامه طباطبائی(ره) نقل شد این نتیجه حاصل می شود که بر خلاف نظر شوان، زیبایی و ادراکات هنری به عنوان یکی از ادراکات اعتباری، مستقل از ادراک و ذهنیت انسان نیست، بلکه تابع احساسات و احوالات اوست و به علت این وابستگی و تابعیت، ثابت و بدون تغییر و تحول هم نیست.
در توضیح مطلب دوم باید گفت که اگر چه سمبل بودن اشکال و فرمها از نظر برخی متخصصان و صاحبنظران دانش نشانه شناسی و فلسفه مطرح شده است ولی تقریبا" همه نظرات ارائه شده در مورد نشانه و نشانه شناسی بر این موضوع تأکید دارند که اولا" نشانه ها (و سمبلها به عنوان یکی از سه نوع نشانه که عبارتند از 1-سمبل 2- نگاره 3-نمایه) به تنهایی و ذاتا" دارای معنا نیستند بلکه معنا چیزی است که ما بر آنها می افزاییم و برای آنها به اصطلاح اعتبار می کنیم و این افزودن معنا به نشانه ها در سایه قرارداد صورت می پذیرد."