خلاصة:
کاربردشناسی1 مطالعه معنی است؛ معنایی که فرستنده پیام آن را منتقل و گیرنده، آن را برداشت می کند. از سرفصل های اصلی این رویکرد مباحث ادب2، اصول همکاری در مکالمه3، بهره گیری از قواعد نوبت گیری4 و همچنین کنش های گفتاری5 است. در میان اصول فوق، اصل نقض ادب در نمایشنامه وای بر مغلوب (1349) غلامحسین ساعدی (1364-1314) بروز بیشتری دارد. به همین علت در این پژوهش برآنیم تا شیوه شخصیت پردازی در آثار او را از این منظر مورد بررسی قرار دهیم. در تاریخ ادبیات نمایشی ایران، «ساعدی» را به عنوان چهره نوگرای این عرصه می شناسند. از این رو پژوهش حاضر می کوشد با الگوهای منتج از دانش کاربردشناسی زبان، فارغ از ساختار نمایشی اثر، تم و سایر عناصر شکل دهنده به درام، نشان دهد نوگرایی، چگونه در زبان نمایشی او جلوه گر است و نیز به این پرسش پاسخ دهد چگونه شخصیت هایی که متعلق به طبقات فرودست جامعه هستند، با بهره گیری از زبان به عنوان یک ابزار بر دیگر شخصیت هایی که به طبقات فرادست اجتماع تعلق دارند چیرگی پیدا می کنند. تحلیل مبحث نقض ادب در این نمایشنامه نشان می دهد به طور نسبی، میزان بهره گیری هر شخصیت از این اصل، رابطه مستقیمی با میزان قدرت او در هر مقطع از نمایشنامه دارد. به عبارتی، شخصیت های مقتدر که لزوما از شان و طبقه اجتماعی بالاتری برخوردار نیستند، به طور گسترده تری اصول ادب را نقض می کنند. می توان چنین مدعی شد به نوعی ساختارهای تثبیت شده نظام قدرت در این اثر رنگ باخته است.
ملخص الجهاز:
از آنجا که دانش کاربردشناسی بررسی منظور گوینده است، معنی را در سطح جمله و در رابطه بین گویندگان بررسی کرده و به مطالعه میان صورتهای زبانی و کاربران آنها میپردازد، این توانایی را دارد که چهارچوبی مناسب برای تحلیلهای گفتگویی باشد.
«کالپپر»39 و «شورت» (Culpeper, Short & Verdonk, 1998: 93)، با تأکید بر نقش نقض الگوی ادب در درام، معتقدند که در بررسی دیالوگها توجه به قدرت پویایی و دینامیسم آنها و دقت به تعاملات اجتماعی ضرورت دارد.
حال با در نظر گرفتن مفاهیم نظری مورد بحث، نمونهای از نقض اصل ادب را در نمایشنامه وای بر مغلوب غلامحسین ساعدی، مورد بررسی قرار میدهیم تا کاربرد این نظریه در تحلیل متن ادبی، به طور عملی نشان داده شود.
(همان : 71ـ70) در این مورد هم، از آنجا که مرد جوان به لحاظ طبقه اجتماعی و خانوادگی در جایگاه بالاتری نسبت دو خدمتکار (خدیجه و سکینه) قرار دارد، این نوع دیالوگ میتواند به عنوان نمونهای از نقض ادب سلبی مورد اشاره قرار بگیرد.
بچه گول میزنی؟ (همان : 85ـ84) این عدم باور پذیری خانم نسبت به حرفهای مرد جوان را هم میتوان به عنوان نقض ادب ایجابی، بررسی کرد.
نتیجه گیری براساس نمودار 1 که از بررسی اصل نقض ادب در کل نمایشنامة وای بر مغلوب به دست آمده است، چنین میتوان نتیجه گرفت که نقض ادب براساس توهینهای لفظی و دژواژهها در زبان نمایشی ساعدی و در بیان مناسبات بین کاراکترها، آمار بالاتری را به خود اختصاص میدهد.