خلاصة:
هنگام جنگ دوم کیخسرو با تورانیان، فردوسی، در بیتی ماه را در آسمان آبی به شاهی پیروزمند تشبیه کرده که بر تختی از جنس پیروزه نشسته است، این مضمون به عنوان مشبه به نه تنها در شاهنامه، بلکه در سایر متون ادبی تکرار شده است. نگارنده در این مقاله سعی کرده است با استناد به متون حماسی، تاریخی و ادبی ثابت کند که تخت پیروزه تخت خاص فریدون بوده که ویژگی های منحصر به فرد داشته و به مرور زمان نماد سلطنت شده و پیروز شاه نیز کسی نیست جز فریدون که به خاطر پیروزی بر ضحاک و دارا بودن ویژگی های پادشاه آرمانی و پیشینه اساطیری ارتباط با ایزدان هندوایرانی به این صفت نایل آمده و این صفت خاص او اندک اندک جانشین نام وی شده و به همراه تخت او در ذهن شعرا مشبه به ای شده برای تشبیه شاهان پیروز و پیروز بخت.
When Firdowsi describes Key-khosrow's second war on Turan in the
Shahnameh، he has composed a distich in which the moon was illustrated like a
victorious king sitting on a turquoise throne. This simile has been repeated in other
sections of the Shahnameh and other literary writings. The aim of this paper is to
use epic، and historical and literary writings to prove that turquoise throne
belonged to Feredun. Feredun was an ideal king of people who used "victorious
king" as one of his adjectives. This adjective along was gradually used by different
authors instead of using his name. So this adjective with his throne was considered
as a portion of a simile used by poets.
ملخص الجهاز:
"این تخت سه بخش داشته که سومین تخت آن از جنس پیروزه بوده و جایگاه نشستن وزیر در پیش شاه: به پیروزه بر جای دستور بود#که از کدخداییش رنجور بود چو بر تخت پیروزه بودی نشست#خردمند بودی و مهترپرست (فردوسی،1386،ج 8،ص 279) اما این تخت چنانکه در کوشنامه آمده مخصوص فریدون بوده و دانایی برماین نام برای او ساخته که فریدون با نگاه کردن به آن از اسرار فلک آگاه میشده است: به کوه اندر او را یکی تخت ساخت#بسی مرد دانا سوی کوه تاخت یکی تخت پرمایه زرنگار#سراسر بدان گوهر شاهوار پدید اندرو جای هر اختری#ز هر دانشی در گشاده دری فریدون فرخ درآمد به تخت#همی دانشش آرزو کرد سخت در آن نخست پیوسته کردی نگاه#بدانست از راز خورشید و ماه (ایرانشان بن ابی الخیر،1377،صص 8-397) هرچند به جنس این تخت1اشاره نشده،اما با توجه به وجوه اشتراکی که این دو تخت دارند میتواند همان تخت پیروزه باشد که اندکاندک به یکی از نشانهها و لوازم سلطنت تبدیل شده و در متون حماسی و غیر حماسی به نام فریدون شهرت یافته است،به عنوان مثال در بهمننامه ماجرایی ذکر شده که برزین پس از حمله به لشکرگاه بهمن،بر تخت فریدون که اکنون به بهمن رسیده است مینشیند: برآمد به تخت فریدون پاک#نه از شاه شرم و نه از دیو باک (ایرانشاه بن ابی الخیر،1370،ص 549) امیر معزی نیز از شکوه و زیبایی این تخت آگاهی داشته و بنات النعش را به آن تشبیه کرده است: وان بنات النعش چون تخت فریدون روز رزم وان شباهنگ درفشان چون درفش کاویان (1362،ص 575) سیف فرغانی نیز از ارزش این تخت آگاه بوده که آن را همتای ملک سلیمان نمادی از انسانیت و شرف و بزرگی میداند که اکنون رها شدهاند: ای تو به گاو تخت فریدون گذاشته#وی تو به دیو ملک سلیمان فروخته (1364،ص 14) یا در این رباعی خیام که تخت فریدون و ملک کیخسرو به عنوان نمادهای سلطنت و شکوه دنیایی دانسته شدهاند: یک جرعه می کهن ز ملکی نو به#وز هرچه به می طریق بیرون شو به در دست به از تخت فریدون صد بار#خشت سر خم ز ملک کیخسرو به (1369،ص 86) پیروزشاه کیست؟ نکتۀ مبهم دیگری که در این ابیات وجود دارد هویت پیروزشاه است،و اینکه آیا این شاه یک شخصیت تاریخی است یا اساطیری که به این صورت مورد توجه شعرا قرار گرفته و تخت و بخت و سلطت او الگوی آرمانی آنها شده است."