ملخص الجهاز:
"آیا هنر عصر خدایی یونان را میتوان از جهان بینی اسطورهای آن جدافهمید؟آیا صورت شگفتانگیز و خیالی هنرمند را میتوان بدون رجوع بهمعنویت گستردهای یافت که در دامن آن رشد کرده و بالیدهاست؟آیا هنر مدرن را میتوان از خاستگاه جهان بینانۀ آنو فرهنگ انسان سالارانهای ادراک کرد که از رنسانس برآمدو به جهان مدرن در تمامی ابعاد آن منجر شد؟پس چگونهاست که برخی از صاحب نظران هنر اسلامی،آنگاه کهاز تأثیرات تعیین کنندۀ معنویت اسلامی در شکل بخشیبه این هنر سخن میرود بر میآشوبند و آن را سخن غیرعلمی مییابند که با تحلیل تاریخی مطابقت ندارد؟(2) چگونه است که تأثیر و تأثر همیشگی تمدنها اصلیبیبدیل برای فهم آثار اسلامی تلقی میشود،اما چشمانمحقق بر روی وحدت درونی و روح واحدی که این هنر،در عین تغذیه از فرهنگهای بستر خویش،به ارمغان آوردهاست بسته میماند.
هیچ شاهد و دلیل آشکاری وجود ندارد که اثبات کند هنروارن دقیقا و کاملا تابع محض حکومتهای فاجر آن روزگاران بوده باشند؛چهدر این صورت بایستی ایشان حداقل به ظاهر از اصول و باور ایمانی و انسانیخویش درست میکشیدند و با درباریان فاسق و فاجر هم نوا میشدند؛درحالی که این گونه نبوده است:نکتهای دربارۀ ایرانیها نیز که توجه گوبینو،خاورشناس معروف فرانسوی،را به خود جلب کرده بود مؤید فرض ماست:«در مردم ایران چیزی که بیش از همه توجه را جلب کرده بود،روح عصیانباطنی است که در مقابل هر گونه جبری مقاومت میکنند و سازش ظاهری بازور را مؤثرترین وسیله برای خنثی کردن آن میدانند».
3. درک کلام محوری و تاریخ ساز تمدن و فرهنگ اسلامی که،علیرغم تحولات و تغییرات فرهنگی و تفاوتهای نژادی و حوادث دگرگونکنندۀ تاریخی،توانسته است با هضم همۀ آنها در خود کلیتی یک پارچهپدید آورد،ما را در فهم زبان مشترک این هنر یاری خواهد نمود؛بیآن کهدل مشغولی ما مقارنتهای صوری و ظاهری باشد که گاه سر بر میکشد ویا از دیدهها پنهان میماند."