خلاصة:
دانش شناسایی ماهیت روابط میان ملتها و دولتها در دنیای امروز، از
اهمیت بهسزایی برخوردار است. این دانش و شاخههای مختلف آن را
میتوان بهجرأت از پویاترین دانشهای بشری قلمداد کرد که با رخدادن
هرگونه تحولی در عرصه نظام بینالملل، باب جدیدی از معرفت در آن
گشوده میشود.در متن حاضر تلاش شده است از منظری شناختشناسانه و با دو نگاه
محتوایی و شکلی، یکی از مهمترین کتابهای پایهای دانش روابط بینالملل
در زبان فارسی بهاجمال بررسی و رویکرد مؤلف درباره محورها و بحثهای
عمده روابط بینالملل، ارزیابی و نقد شود.
ملخص الجهاز:
"همچنین درخصوص رابطه میان قدرت و اخلاق که نویسنده در طی آن با نگاهی انتقادی به آرای ماکیاولی اشاره کرده است، اینطور به نظر میرسد که همچون بسیاری دیگر از آثار مربوط به علم سیاست، در اینجا نیز ماکیاولی بهناحق فردی حامی فضایل غیراخلاقی و مشوق قدرتطلبی معروف شده است (ص 224 و 225)؛ درحالیکه با مطالعه کتاب شهریار، بهخوبی میتوان دریافت که ماکیاولی فردی واقعگرا و راستگو بوده است که بهدور از نگاههای آرمانگرایانهای که امکان جامه عمل پوشاندن به آنها بهجز در مدینه فاضله ناممکن مینماید، به تبیین واقعی شرایط حاکم میان زمامداران و مردم عصر خود پرداخته است.
واقعیت آن است که آنچه نویسنده در آستانه دهه 1990 و ورود جهان به مرحلهای نوین تحت عنوان بحرانهای پیش روی بشر یاد کرده، اینک پس از گذشت بیش از یک دهه، همچنان از مهمترین مسائل مبتلابه انسان امروز است و بنابراین، هر چند که در این فصلها روی مباحثی چون ظهور اینترنت، دنیای مجازی، تغییر روابط افراد و دولتها، سستشدن مرزها، شکلگیری رویههای حقوقی جدید، گسترش حضور بازیگران غیردولتی در عرصه نظام بینالملل و بالأخره، پیشرفت سریع فرایند جهانی شدن و تأثیر آن بر تمامی ابعاد زندگی انسانها کمتر دقت شده است، حذفنشدن و یا تغییر ندادن این فصلها در چاپهای آتی کتاب میتواند ارزشی تاریخی به آنها بدهد و در شناخت امیدها، نگرانیها و دغدغههای اندیشمندانی که تازه از دوران دوقطبی خارج شده بودند، درباره دنیای کنونی ما و جهان فردا مؤثر واقع شود."