Abstract:
امروزه با افزایش انتقادهای نظری از رویکرد اثباتگرایی، بسیاری از دانشمندان علوم اجتماعی و انسانی بهجای جمعآوری دادههای کمی و تحلیلهای آماری، بر روشهای کیفی تحقیق تأکید میورزند. یکی از روشهای بسیار رایج پژوهشهای کیفی، تحلیل گفتمان انتقادی است. تحلیل گفتمان انتقادی، بهلحاظ فلسفی مبتنی بر ساختگرایی است که با تأکید بر عاملیت انسانی، واقعیت را به سازههای انسانی تقلیل میدهد.این نوشتار با اشاره به استلزامات منطقی مبانی سازهگرایانة تحلیل گفتمان انتقادی، به این نتیجه میرسد که این دیدگاه بهلحاظ معرفتشناختی به نسبیگرایی، سفسطه و انکار شناخت، نسبیت ارزشی، خودمتناقض بودن، امتناع صدق و کذب، و امتناع اخلاق منجر میشود.
Today، given the increase in the theoretical criticisms of positivistic approach، many scientists of social and human sciences emphasize on the qualitative methods of research instead of gathering quantitative data and statistical analyses. One of the widespread methods of qualitative research is critical discourse analysis. Philosophically، critical discourse analysis based on structuralism reduces reality into human structures by emphasising on human agency. Referring to the logical requirements of structuralist foundations of critical discourse analysis، the present paper concludes that epistemologically this approach leads to relativism، sophistry and negation of cognition، axiological relativity، self-contradiction، refusal of truth and falsity، and refusal of ethics.
Machine summary:
"علیرغم وجود مفاهیم مشترک و اهداف یکسانی که در همة رویکردهای تحلیل گفتمان انتقادی به چشم میخورد، بر اساس تفاوت موجود در بنیانهای نظری و ابزارهای تحلیل، میتوان رویکردهای متفاوتی را در این حوزه مطالعاتی برشمرد که عبارتند از: رویکرد اجتماعی ـ شناختی تئون ون دایک (ون دایک، 1382)، رویکرد جامعه ـ زبانشناسی روث وداک، رویکرد نشانهشناسی اجتماعی گانتر کرس و ون لیوون (آقاگلزاده، و همکاران، 1391) رویکرد لاکلاو و موفه و روانشناسی گفتمانی (یورگنسن و همکاران، 1389) و رویکرد فرکلاف، که گفتمان را بهمثابة کردار اجتماعی در نظر میگیرد.
زبان و ایدئولوژی با وجود برداشتهایی متفاوت از ایدئولوژی (مانهایم، 1380؛ بودون، و همکاران، 1385)، از منظر تحلیل گفتمان انتقادی، مفهوم «ایدئولوژی» برای درک علمی گفتمان، مفهومی کلیدی است؛ زیرا ایدئولوژی «متضمن بازنمود جهان از دید منافعی خاص» (فرکلاف، 1379، ص 53) و ابزار ایجاد و حفظ روابط نابرابر قدرت در جامعه است.
تحلیل گفتمان انتقادی، به این معنا انتقادی است که قصد دارد نقش کردارهای گفتمانی در حفظ و بقای جهان اجتماعی از جمله، آن دسته از روابط اجتماعی را که توأم با مناسبات قدرت نابرابرند، آشکار کند.
بررسی انتقادی دیدگاه فرکلاف اگرچه از میان رویکردهای گوناگون در تحلیل گفتمان انتقادی، فرکلاف چارچوب مفصلی را برای تحلیل رابطة کاربرد زبان و کنش اجتماعی ارائه میکند، اما این بدان معنا نیست که رویکرد وی، کامل و بیعیب و نقص است و هیچ مشکل روششناختی و تحلیلی در آن راه ندارد، بلکه این رویکرد نیز مانند سایر رویکردهای علمی از نقصها و کاستیهای خاص خود رنج میبرد."