Abstract:
هدف این پژوهش بررسی حقیقت علم و رابطه آن با خدا در فلسفه افلاطون است که ضمن آن به تبیین مسایلی نظیر علم حقیقی، ایده بودن علم و مشکلاتی که به تبع آن ظاهر می شود و پاسخ افلاطون به این مشکلات می پردازد.
افلاطون علم را به عنوان حقیقت وجودی می نگرد و علمی که توسط نفس کسب می شود، به سبب بهره مندی از این حقیقت است و این بهره مندی در بالاترین مرتبه به صورت شهود در فیلسوف محقق می گردد. این پژوهش در راستای تبیین برخی ابهامات موجود در بحث افلاطون درباره حقیقت علم این مدعا را مفروض می دارد که ایده علم با ذات خداوند وحدت دارد.
Machine summary:
با توجه به اين گفتار علم ، پيش از ورود به جهان محسوسات براي نفـس محقـق مي گردد، چنان که افلاطون در رساله فايدروس ، نفس را به مجموعه اي از دو اسـب راهـوار و چموش و ارابه راني که خرد است ، تشبيه مي کند و تصـريح دارد کـه هـر يـک از نفـوس پيش از هبوط در عالم اجسام ، به دنبال خدايان در پي شهود حقايق و ايـده هـا مـي رونـد و گروهي بهستي حقيقي را به دشواري مي بينند و گروهي براي لحظه اي ، جلوه اي از حقيقـت را مي بينند و گروه ديگر به سبب هرج و مرج و عدم کنترل ارابه ران (خرد)، بدون مشاهده حقيقت به گمان و عقيده دل مي نهند (افلاطـون ، ١٣٨٧ج ، ص ١٠٣).
افلاطون نه تنها در تمثيل خط ، بلکه در رساله هاي ديگر خود نيز تصريح دارد کـه علـم به ايده ها، حقيقي ترين علم انساني است و مبناي نظر او اين است که وي صـرفا ايـده هـا را حقيقت مي داند و محسوسات را تنها سايه اي از حقيقت در نظر مي گيـرد؛ آن چنـان کـه وي در رساله تيمائوس ميان علم حقيقي و تصور درست فرق مي نهد و علـم حقيقـي را نسـبت به ذواتي (ايده ها) واقع مي داند که در خويشتن و براي خويشتن و غير قابـل ادراک توسـط حواس هستند وچنين علمي را بي تغيير و خاص شمار اندکي از انسان ها مي داند؛ بر خلاف تصور درست که تغييرپذير و نسبت به محسوسـات اسـت ١(افلاطـون ، ١٣٣٦، ص ١٨٦٧).