Abstract:
در تفکر شیعی و مهدوی، از اصل انتظار، تحلیلهای گوناگونی شده که در این نوشتار، برخی به بوتۀ نقد سپرده شده و بر تحلیلی جامع با تکیه بر فلسفۀ غیبت تأکید شده است. بر اساس این تحلیل، در کنار بعد سلبی انتظار _ که به محرومیت عصر غیبت از برکات و فواید فردی و اجتماعی حضور امام معصوم معطوف است _ بعد ایجابی آن، هم شامل ابعاد فردی و هم شامل ابعاد اجتماعی است و تحقق کامل این ابعاد جز با آمادگیهای فردی و تلاش اجتماعی مؤمنان برای تشکیل حکومت اسلامی جهت تحقق ابعاد گوناگون دین با محوریت قرآن و سنت و به پیشوایی دینشناسان متعهد ممکن نیست.
Various interpretations have been made of the principle of Expectation or Waiting ( for the Savior ) in light of analytical philosophy of the Absence in the Shiite thought and Mahdism doctrine. This paper offers a critique to all and suggests a comprehensive interpretation based on the philosophy of Waiting. Based on such a comprehensive analysis، the negative side of the issue is not the only side to be stressed. The positive side also gets emphasis as the preparation of individuals and community efforts to establish an Islamic state in order to fulfill different aspects of religion. The development of the believers around the Koran and the Sunnah as the pivots under the leadership of the committed Imams is not possible without such a comprehensive view.
Machine summary:
ir) مقدمه بیگمان در اندیشۀ دینی و از زاویۀ کلامی اعتقادی، آیندۀ روشنی برای زمین و زمینیان به پیشوایی پرهیزکاران و صالحان ستمکشیدۀ تاریخ رقم خورده است (اعراف: 128 1 ؛ انبیاء: 105 2 ؛ قصص، 5 3 )؛ اما از زاویۀ دیگر، این سؤال مطرح است که آیندهپژوهی و مسئلۀ مهدویت در اندیشۀ شیعی چه نقشی در تعیین رسالت امروز ما دارد و اساسا رسالت منتظران و جامعۀ منتظر در عصر غیبت چیست؟ آیا در عصر غیبت، ماهیت و قلمرو رسالت و هدایت دینی دچار تغییر و قبض و فروکاستگی میشود؟ در این راستا میتوان پرسید که رسالت دینی عالمان و چارۀ حفظ دینداری تودۀ اهل ایمان در این عصر چیست؟ ماهیت عصر غیبت و فلسفه آن و نسبت آن با نظریۀ امامت شیعی چگونه تحلیل میشود؟ در اینباره به نظر میرسد مسئله انتظار در عصر غیبت به مثابۀ مفهومی کلیدی میتواند مورد بحث و بررسی قرار گیرد.
انسانها در این دوره باید به مدد عقلانیت و خرد خویش جامعه را مبتنی بر نظام دموکراسی سامان دهند (نک: سروش، 1376الف: 127-129؛ بهمنپور و سبحانی، 1385: 12، 31، 58، 83)، این اندیشه پیش از سروش، با اذعان به نقش سیاسی اجتماعی امام بر پایه تفکر شیعی صرفا در بارۀ دوران غیبت امام مطرح شده است (نک: بازرگان، 1357: 127، 196، 22، 234؛ شریعتی، 1381ب: ج7، 103 و 247و 248)؛ البته آثار شریعتی در این باره از یکدستی و وضوح برخوردار نیست و از برخی آثار دکتر شریعتی میتوان دیدگاهی نزدیک به تحلیل دوم و از برخی دیگر میتوان تحلیل چهارم را برداشت کرد که در اینباره در آینده سخن میگوییم.