Abstract:
تربیت شهروندی موضوعی است که از قرنها پیش مورد توجه متفکران و اندیشمندان بوده است؛ بهگونهای که پیشینة توجه به این موضوع را میتوان در آرای بسیاری از فلاسفه، از افلاطون تا فارابی و ابنخلدون مشاهده کرد. شاید بتوان گفت افلاطون از اولین کسانی بود که این موضوع را مورد توجه قرار داد. او در کتاب «جمهوری» که در آن مدل «مدینة فاضله» را به خواننده معرفی میکند، شهروندان را یکی از محورهای اصلی تاسیس دولت و حکومت مطلوب قرار میدهد که دارای دو عنصر عقل و اراده هستند (نقل از: سالار و صفار حیدری، ۱۳۹۲). همچنین، در کتاب «قوانین» که دربارة قوانین بنیادین جامعه است، به این نکته اشاره میکند که برای شناخت و برپا کردن قوانین درست و نیز پاسداری از آن باید به تربیت رو کرد (نقیبزاده، ۱۳۷۷). ارسطو نیز در کتاب «سیاست»، لابهلای گزارههایی که بهکار برده است، نسبت بین جامعه و شهروند، مشارکت، حقوق، وظایف و مسئولیتهای شهروندی، دموکراسی و شهروندی را شرح میدهد و نتیجه میگیرد که رابطة دولت و شهروندان دوسویه است و رابطة متقابلی بین انسان خوب و شهروند خوب وجود دارد (گوتک، ۱۳۸۰).در قرنهای بعد نیز اندیشمندان تربیتی و اجتماعی مانند روسو، لاک، کانت و جان دیویی به موضوع تربیت شهروندی اشاره داشتند. روسو تربیت را بیش از هر چیز دور نگهداشتن طبیعت آدمی از پلیدیهای جامعه میدانست و لاک وظیفة تربیت را بارآوردن افراد متناسب با فلسفه و اوضاع اجتماعی معرفی میکرد (قلتاش، ۱۳۹۱). کانت تعلیموتربیت را فرایندی دموکراتیک تعریف میکرد که وظیفه دارد افراد را در قبال خود و جامعه فعال، آگاه و مسئول بار آورد. بالاخره دیویی با تاکید بر رویکرد پیشرفتگرا و دموکراتیک در تربیت شهروندی، دموکراسی را نهتنها بهعنوان شیوة زمامداری، بلکه بهعنوان شیوة زندگی معرفی میکند و کارایی و ناکارایی آن را وابسته به آموزشوپرورش میداند (نقیبزاده، ۱۳۷۷). در سالهای اخیر، بیشتر کشورهای دنیا در حوزة تربیت شهروندی به انجام پژوهشهای گسترده، راهاندازی موسسهها و انجمنهای علمی و پژوهشی و آموزشهای متناسب شهروندی (قلتاش، ۱۳۹۱) دست زدهاند. در کشور ما نیز بخشهایی از «سند چشمانداز بیست سالة آموزشوپرورش» به مولفههای آموزش شهروندی اختصاص یافته است. تعلیموتربیت شهروندی دارای مبانی متفاوتی است که جهتگیریها، کیفیت فعالیتها و اقدامات تربیتی را تحت تاثیر قرار میدهند. تربیت شهروندی با اصطلاحات دیگری مانند تربیت سیاسی، تربیت اخلاقی، تربیت مدنی، تربیت ملیگرایانه و تربیت اجتماعی مترادف دانسته شده است (Giroux, 1983). از این اصطلاحات چنین برمیآید که میتوان مبانی تربیت شهروندی را
Machine summary:
"میتوان تربیت شهروندی را تدارک فرصتهایی برای اشتغال دانشآموزان در تجربههای معنادار یادگیری دانست؛ بهگونهای که به تسهیل رشد آنها بهعنوان افراد متعهد و فعال اجتماعی و سیاسی بینجامد (هومانا و همکاران، نقل از: قلتاش، ۱۳۹۱).
تعاریف متعددی از تربیت شهروندی وجود دارد که در جمعبندی آنها میتوان گفت: نظام آموزشوپرورش باید به تربیت شهروندانی همت گمارد که ضمن احساس همبستگی و همدلی نسبت به میهن خود و آشنایی با قانون و رعایت آن، در همة صحنههای سیاسی و اجتماعی مشارکت فعال داشته باشند (برخورداری، ۱۳۸۷).
از دیدگاه این صاحبنظران، تربیت شهروندان باید بتواند به توسعة عدالت اجتماعی و احترام به همنوع یاری رساند، ساختارهای طبقهای، نژادی و جنسیتی و سایر عوامل تبعیضآور را تحلیل و نقد کند، و هویت فرهنگی دانشآموزان را مورد شناسایی و تأکید قرار دهد."