Abstract:
« اومانیسم » یکی از جنبش های فرهنگی انسان ی و حاصل دوران رنسانس و روشنگر ی غر ب
است که در معنای اعم، خود آزادی و حیثیت انسانی را هدف قرار داد؛ لکن بعدها و به عبارت
دیگر در معنای اخص خود، به نوعی افراط در انسان گرایی انجامید. مقالة حاضر، س یر تار یخی
اومانیسم را در غرب ترسیم کرده، در پی این رهاورد است که آیا باید این انسان گرایی غرب ی را
همان گونه که هست، وارد جهان اسلام کرد یا اینکه می توان نوع واقع گرایانه تر ی از اومانیسم و
انسان گرایی را در پیشینة تفکر جهان اسلام مشاهده کرد؟ افزون بر این، چه نقاط تشابه و تفارق ی
میان انسان گرایی اسلامی و نوع رادیکال آن در غرب وجود دارد؟ مقالة حاضر با پاسخ به ا ی ن
پرس ش ها در نهایت انسان گرایی واقع گرایانه ای را در آثار فلاسفه، متکلمان و عرفا ی مسلمان
به تصویر می کشد که در عین داشتن برخی صور خاص خود، جهات مشابه و مفارق ی نی ز ب ا
اساس و محور انسان گرایی غرب دارد.
Machine summary:
"3 اما آیا اینهمه توجه به کرامتها و ارزشهای وجودی انسان که او را محور توجه متفکران و اندیشمندان ادیان و مکاتب گوناگون قرار داد، میتواند این سخن را نتیجه دهد که آنچه با اصطلاح «اومانیسم» یا «انسانگرایی» در میان فیلسوفان غرب نام برده میشود، همان است که در میان متفکران مسلمان و نظرگاه اسلام رواج داشته است؟ یا اینکه اومانیسم و انسانگرایی را جنبش و حرکتی باید دانست که تنها در غرب با هدف احیای هویت انسانی رخ داد؟ اگر غیر از این است، چه نقاط افتراقی میان این دو وجود دارد؟ آیا میتوان به نقاط اشتراکی نیز میان این دو تفکر دست یافت؟ این پرسشها از جمله مباحثی است که در این مقاله به پاسخ آنها خواهیم پرداخت.
بدینترتیب به نظر میرسد نمیتوان ظهور رنسانس را به طور کلی مساوی با بیدینی و رواج ماتریالیسم قلمداد کرد؛ بلکه باید گفت در این دوران، دین بر اساس تغییر بینش و روش انسان غربی معنای دیگری یافت و اندیشمندان رنسانس میخواستند تغییر عالم را بیرون از جزمیات تحمیلی کلیسای کاتولیک به انجام رسانند و اگر هم در این دوران نشانههایی از عدم تعهد به مبانی دینی مشاهده میشود، به دلیلهایی است که یکی از آنها مخالفت با مرجعیت کلیسای کاتولیک و سنت وابسته به آن بود، نه خروج از اصل دین؛ چراکه بینش انسان غربی دربارۀ دین در حال تغییر بود و افزون بر آن، خروج از اصل دین و یا یک دین رسمی در قرون وسطی و نزد متفکران آن نیز دیده میشد؛ لکن آزادی بیشتر در دوران رنسانس اجازۀ تظاهر آن را داد و در سدههای بعد، یعنی در نیمۀ دوم قرن هجدهم و نوزدهم بود که نظامهای ضددینی و ماتریالیستی ظهور کرد."