Abstract:
بازگشت به اسطوره ها و طرح نمادین آنها در قالب رمان ، میتواند از یک سو، واکنشی به واقعه سیاسی یا اجتماعی نامطلوب باشد و از دیگر سو، راه حلی برای ضرورت بازنگری معرفتی در بنیاد تفکر ملی تلقی شود. «یکلیا و تنهایی او» از جمله رمانهای اسطوره ای فارسی است که بـا این انگیزه ها، پس از کودتای ٢٨ مرداد در ایران نوشته شد. آنچه ضرورت بازاندیشی را در این رمان ایجاب میکند، گرایش خلاف هنجار «تقی مدرسی» در بازنمایی اسطورة غیربومی است . از آنجا که واکاوی روایت اسطوره ای این رمان ، میتواند رهگشای تحلیلی منطقی درباب علت گرایش تقی مدرسی به اسطوره ای غیربومی باشد، این پژوهش به شـیوة توصـیفی- تحلیلـی و مبتنی بر خوانش بینامتنی رولان بارت تلاش کرده است به تفسیری دیگرگونه از رمـان دسـت یازد. مطابق نتایج این تحلیل ، نویسندة یکلیا بیش از هر اسطوره ای، ژرف ساخت رمان خـویش را با اسطورة لیلیت در عهد عتیق همسو کرده است که در قالب شخصیت تامار و کنشـهای او نموی آشکار مییابد. اما آنچه نویسنده را به این اسطورة توراتی کشانده ، پیوند بینامتنی رمان با داستان کوتاه «لیلا، دختر ایرانی» نوشته آناتول فرانس اسـت کـه در آن ، سـرزمین ایـران مـامن لیلیت (فرشته شب ) قبل از سکونت اقوام ایرانی دانسته شـده اسـت ؛ سـرزمینی کـه لیلیـت بـه همدستی شیطان همواره در پی بازگشت بدان است و کودتای ٢٨ مرداد ٣٢ را میتوان یکی از آن کوششها در بازگشت به سرزمین ایران و به تبع آن ، سیطرة فساد، گسست پیوند اجتمـاعی و غلبه حس تنهایی در ایران تفسیر کرد.
Machine summary:
یافت ؛ چنانکـه قهرمان شیری در مقالۀ «بازتاب عصر عتیق و نثر توراتی در آثار تقـی مدرسـی» (١٣٨٣) تلاش کرده است تا به واکاوی متن رمان یکلیـا در کیفیـت بازتـاب سـبک داسـتانی و نوشتاری متون توراتی بپردازد یا حسن فرامرزی که در مقاله ای ژورنالیستی «نگـاهی بـه جهان داستانی تقی مدرسی» به شکلی گذرا و سطحی تلاش کرده است ، به جهـان بینـی تقی مدرسی در آثارش نقبی بزند؛ علاوه بر آن تاکنون یک پایان نامه کارشناسی ارشد با نام «ساختارگرایی و بررسی عشق در سـه رمـان زیبـا، یکلیـا و تنهـایی او، سووشـون » (دانشگاه الزهرا ١٣٨٣) دربارة یکلیا نگاشته شده است ؛ اما هیچ کدام از این آثار به خـوانش بینامتنی رمان و تفسیر سیاسی گرایش اسطوره ای رمان یعنی استفادة سیاسی مدرسی در بهره گیری از اسطورة توراتی و حتی تبیین نوع اسطورة توراتی- که به زعـم مـا چیـزی جز بازسازی اسطورة «لیلیت » نیست - اشاره ای نکـرده انـد و بیشـتر ایـن پژوهشـها بـه بررسی سبکی و زبانی و گاه تحلیل محتوا با نگاهی به متون عهد عتیـق چـون تـورات اکتفا نموده اند.
نشانه های مشترک توصیف شخصیت لیلیت در اساطیر سـامی و یهودی با شخصیت تامار در رمان بر این ادعا صحه میگذارد؛ یعنی همان گونه کـه «بـه روایت تلمود لیلیت چهرة انسان ، گیسوان بلند و دو بـال دارد در ادبیـات رازوارانـه ، او همسر شیطان معرفی میشود (یزدان پرست ،١٣٨٠: ١٣) و در گنجینه ای از تلمود به عنـوان ملکۀ شب معرفی شده است (کهن ، ١٣٨٢: ٧٣)، تامار نیز در رمان یکلیا چیزی جز تجلـی لیلیت (ایزدبانوی شب ) در هیأتی جدید نیست که به فرمان شیطان (همسر خویش ) برای گمراهی بشر در درجۀ اول و نفوذ دوباره در سرزمین یهوه (نماد ایران ) گام برمیدارد: او دختری بود از بنی عمون به نام تامار؛ مانند شب خاموش و پیچیده و مثل غروب آتشین و انـدوهناک (مدرسـی، ١٣٣٤: ٤٧).