Abstract:
بسیاری از فقها و مفسران به آیه ی شریفه ی«تعاونوا علی البر و التقوی و لا تعاونوا علی الاثم و العدوان» بر حرمت اعانت بر اثم و عدوان استدلال کرده اند، اما برخی این استدلال را نپذیرفته و از جهت به کار رفتن واژه ی تعاون و نیز وجود قرینه ی تنزیهی بودن نهی، در دلالت آیه ی شریفه اشکال کرده اند. نویسندگان پس از تحلیل و بررسی ادله ی هر دو گروه بر آنند که آن چه از تتبع در آرای لغت شناسان و مفسران و فقهای اسلامی بدست می آید این است که کلمه ی تعاون و اعانت در بیشتر موارد در یک معنی استعمال شده اند، هم چنین صرف دنبال هم بیان شدن و مقابله ی دو جمله ی پایانی آیه ی شریفه، صلاحیت قرینه بودن برای دلالت نهی بر کراهت را ندارد و اعاده ی فعل تعاون در جمله ی دوم و عدم اکتفا به حرف«لا» مفید استقلال این دو جمله است؛ لذا بر اساس حکم عقل و تناسب حکم و موضوع، دلالت آیه ی شریفه بر حرمت اعانت بر اثم و عدوان مسلم می باشد.
Most of the Islamic jurisprudents and the Quranic exegetes have inferred that the noble verse لا تعاونوا علی الإثم والعدوان (Do not help one another in sin and aggression) indicates the prohibition of help in doing sin and transgression. But some have not agreed to it and because of using the word تعاون (Help) and being the indication (evidence) to Nahi Tanzihi (it is advisable not to do this) they have determined problems in the indication of the noble verse. The authors after analyzing and studying the reasons of both parties try to explore what is understood from the opinions of Islamic philologists، jurisprudents (fuqaha) and the Quranic exegetes shows most of the time and cases the words تعاون (Collaborate) and امانت (help) have the same meaning. Also، merely following one after the other and examining comparing) the two last sentences of the noble verse are not appropriate for the indication (of prohibition to Kerahat (not recommended) and repetition the verb تعاون (Help) in the second sentence and not using only the word لا (No) in this sentence stating the independence of the both sentences and therefore according to the intellect and the nexus between subject of the matter and hukm، it is certain that the noble verse indicates the prohibition of helping in doing sin and transgression.
Machine summary:
"اشکال وجود قرینه بر تنزیهی بودن نهی چنان که در استدلال فقها به آیۀ شریفه گذشت، ظاهرا برخی فقها حکم کراهت را از نهی در آیه استنباط کردهاند؛ برای نمونه، شیخ طوسی بیع کسی را که مخاطب نماز جمعه نیست مکروه میداند؛ زیرا عمل او اعانت بر چیزی است که بر فرد دیگر حرام است ( المبسوط فی فقه الامامیه، بیتا: 1/150).
آری، هنگام شک در ترخیص، عقلا بنا را بر عدم آن میگذارند و احتیاج به ثبوت عدم ترخیص نیست؛ زیرا وظیفۀ مولا بیش از تشویق و واداشتن نیست و بعد از اعلام وظیفه، نوبت به حکم عقل مبنی بر لزوم حرکت و اقدام عبد میرسد (تونی، 1412: 69؛ حکیم، بیتا: 1/159؛ نایینی، 1404: 136ـ137؛ موسوی خویی، بیتا: 1/96؛ مظفر، 1381: 108؛ مکارم شیرازی، 1416: 1/270ـ274) و به خاطر وضوح این مطلب که عقاب عبد در صورت ترک امتثال طلب بعثی غیر مقترن به اذن ترک، نزد عقلا قبیح نیست بلکه عبد را مستحق عقاب میدانند؛ بنابراین، نفس طلب مساوی است با وجوب و تمام الموضوع حکم عقلا به استحقاق عقوبت به واسطۀ مخالفت با آن، مگر اذن در ترک به آن ضمیمه شود، نه اینکه آنان از باب مقدمات حکمت به کاشف بودن امر از ارادۀ حتمیه حکم کنند.
تأملی در وجود قرینه در آیۀ شریفه پس از تبیین این مطلب که بنا بر نظر اکثر علمای اصول، هنگام اطلاق صیغۀ امر و نبود قرینه، به حکم تبادر یا عقل یا به واسطۀ اطلاق، وجوب فهمیده میشود و از آنجا که در مسئلۀ مورد بحث، عبارت ( لا تعاونوا علی الإثم والعدوان( عطف بر جملۀ ( تعاونوا علی البر والتقوی( گردیده، موجب توهم لزوم حمل نهی بر کراهت شده است."