Abstract:
تصویر آفرینی یکی از اصلیترین هنر شاعران است و بنای آن بر تخیّل (بنمایة اصلی شعر) نهاده شده است. ارتباطی که شاعران با طبیعت اطراف خود برقرار میکنند با توجّه به حسّاسیّت ویژه ذهن و قوّة تخیّل شاعری میتواند کشفیّاتی همچون تصاویر بکر – که هنر شاعر را به نمایش میگذارد – را موجب شود تصاویری که مدام از مقابل دیدگان عموم مردم گذشته و میگذرد امّا آنقدر غریب مینماید که به آن توجهی نمیکنند. بنابراین وجود این روحیّه و تخیّل حسّاس و ذهن وقّاد نسبت به محیط اطراف لازم است تا با به تصویر کشیدن این امور دور از ذهن و غریب، انسانهای عادی جامعه با نوآفرینی و بینش نو به تعقّل و تخیّل بیشتری سوق یابند. شاعران از گذشته تا امروز اساس کار خود را بر خلق تصاویر نو و آشنا کردن مردم با این تصاویر نهادهاند تا یکی از رسالتهای شاعری خود را انجام داده باشند. بیگمان یکی از این شعرا حکیم نظامی گنجوی است. در این جستار سعی شده است هنر تصویر آفرینی حکیم گنجه با موضوع «تناسب تصاویر طلوع و غروب با موضوع حکایت در آثار نظامی» بررسی شود تا هنر نظامی در خلق تصویر با رعایت تناسب موضوع برای خواننده بیشتر نمایان شود این موضوع خواننده را نسبت به درک بهتر زیباییهای حکایت و داستان رهنمون میسازد و نشاط خاصی در او ایجاد میکند.
Machine summary:
همچنين در حكايت آگهي يافتن خسرو از مرگ بهرام چوپين كه در حقيقت مرگ دشمن ماية خرسندي است طلوع را چنين ديده است: چو شاهنشاه صبح آمد بر اورنگبرآمد يوسفي نارنج در دستشد از چشم فلك نيرنگ سازي سپاه روم زد بر لشكر زنگترنج مه زليخا وار بشكستگشاد ابروي ها در دلنوازي (خ/183) نيز در رفتن خسرو به ملاقات شيرين كه همراه با شادي و خرّمي است ميگويد: چو لعل آفتاب از كان برآمد ز عشق روز، شب را جان برآمد (خ/300) در حكايت خرم خواستگاري اسكندر از روشنك ميگويد: چو صبح از رخ روز برقع گشاد ختن بر حبش داغ جزيت نهاد (خ/255) و يا در حكايت به مداين آمدن شيرين كه بيگمان جاي طرب وشادي است گفته است: به پيروزي چو بر پيروزهگون تختجهان رست از مرقع پاره كردنشه از بهر عروس آرايشي ساخت عروس صبح را پيروز شد بختعروس عالم از زرپاره كردنكه خور ازشرمآنآرايشانداخت (خ/384) همچنين در ازدواج ليلي و ابن سلام آورده است: چون روز دگر عروس خورشيدبر سفت عرب غلام روسي بگرفت به دست جام جمشيدافكند مصلّي عروسي (ل/139) و يا در مجلس شادماني ديدن ليلي توسط مجنون ميگويد: روزي كه هواي پرنيان پوشسيماب ستارهها در آن صرف خلخال فلك نهاده بر گوششد ز آتش آفتاب شنگرف (ل/68) نيز در مجلس عيش و نوش اسكندر در سفر به چين ميگويد: چو خاتون يغما به خلخال زرجهاني چو هندو به دود افكني ز خرگاه خلّخ برآورد سرچو يغما و خلّخ شد از روشني (ش/370) تصاوير حماسي طلوع: هنگامي كه سخن از مضامين حماسي دارد از كلمات و تعبيرات حماسي بهره ميبرد و روح حماسي را در اين تصاوير به شنونده و خواننده القا ميكند مثلاً در هفت پيكر جايي كه بهرام ميخواهد وزير خود را بازخواست كند و نسبت به او خشمگين است طلوع را اين گونه تصوير ميكند: بامدادان كه روز روشن گشت صبح يك زخمي دو شمشيريبارگه بر سپهر زد بهرام شب تاريك فرش خود بنوشتداد مه را ز خون خود سيريبار خود كرد بر خلايق عام ...