Abstract:
(عدالت) آن مفهوم کلیدی است که فارابی توانسته است بوسیلة آن مبنای « عدالت »
نظام تکوینی عالم را تشریح نماید. در ضمن با همین مفهوم و به تاسی از
افلاطون آن را در ساختار مدینه آرمانی وارد ساخته و نظام اخلاق فردی را
براساس آن، توجیه نموده است. تنها در انطباق نظام تشریع با تکوین و
الگوسازی آن در روابط فردی و اجتماعی است که انسان میتواند به سعادت که
غایت قصوای افلاطون و فارابی است، دست یابد.
Machine summary:
کلید واژهها: مدینه فاضله(اتوپیای)، عدالت، فارابی، افلاطون، سعادت * * * مقدمه افلاطون عدالت را در مهمترین اثر خود یعنی جمهوریت مورد بررسی قرار داده و فارابی نیز آن را از جمله مفاهیم اصلی و اساسی فلسفه خود دانسته است.
آدمی خارج از این مدینه، مانند قرار گرفتن یک جرم آسمانی خارج از مدار افلاک است که هیچگاه نمیتواند هدف غایی را برای آن تصویر کرد: وی بجز اخلاق و خیر عمومی، با معماری یک اتوپیای(شهر آرمانی) درصدد است تا مفهوم عدالت را در قالب نوینی پیریزی کند که درنهایت، تمامیت و قداست مدینه را بدان بازگرداند.
( 258 ) عادل از نگاه افلاطون با توجه به تعریف عدالت از نگاه افلاطون، عادل کسی است که مراقب باشد جزئی از اجزاء روحش به کار دیگری دستاندازی و دخالت نکند، بلکه همواره در این اندیشه باشد که هر جزء به وظیفه خود بپردازد.
( 261 ) عدالت افلاطونی بیشتر در پی ایجاد نظمی دقیق است تا تعریفی از عدالت؛ ازاینرو بنظر میرسد افلاطون درصدد بیان مقدماتی برای مدینه فاضله خود است و عدالت نیز یکی از این مقدمات میباشد.
( 282 ) نظام اخلاق عدالتمحور همانگونه که عدالت از نظر فارابی در نظام تکوین و تشریع مبنا و مدار تدبیر عالم قرار میگیرد و در روابط اجتماعی این عدالت است که جامعه را سمت و سوی سعادت میدهد، در عرصة اخلاق نیز فضیلت، اساسا به عدالت در فرد تعریف میشود؛ همچنانکه برای افلاطون نیز چنین بود.