Abstract:
در این مطالعه، ارتباط بین کارایی مقیاس و تمرکز صنعتی در 22 صنعت مواد غذایی و آشامیدنی در ایران، برای سال های 1376- 1386، بررسی میگردد. در این راستا، ابتدا کارایی مقیاس و سپس تمرکز صنعتی، با استفاده از شاخص هرفیندال- هیرشمن، محاسبه شده است. هم چنین رابطه علیت میان دو متغیر کارایی مقیاس و تمرکز، با استفاده از آزمون علیت گرنجر، مشخص شده است. نتایج نشان دهنده آن است که یک علیت یک طرفه از متغیر تمرکز به سوی متغیر کارایی وجود دارد. مدل پانل برآورد شده با استفاده از روش 2SLS، صحت فرضیه زندگی ایستا (QLH) را تایید میکند و نشان میدهد که افزایش تمرکز، کارایی را در صنعت مواد غذایی و آشامیدنی ایران، کاهش میدهد. بنابراین، به منظور افزایش کارایی در صنعت مواد غذایی و آشامیدنی، سیاستگذاریها باید در جهت کاهش تمرکز در این صنعت باشند.
In this paper، the relationship between scale efficiency and industrial concentration of 22 food and beverages industries are studied during 1997-2007. In this regard، the scale efficiency is calculated firstly. Then، industrial concentration is assessed by using Herfindahl- Hirschman index. Furthermore، by the help of Granger causality test، the causality relationship between scale efficiency and concentration variables is determined. The results of this research indicate that there is one-sided causality from concentration toward efficiency. Estimated Panel model confirms the validity of QL theory using 2SLS approach and shows that the increase of concentration reduces the efficiency of food and beverage industries in Iran. Thus، in order to increase the efficiency of food and beverage industries، policy makings should be focused on reducing concentration in these industries.
Machine summary:
مدل پانل برآورد شده با استفاده از روش SLS٢، صحت فرضيه زندگي ايستا (QLH) را تاييد ميکند و نشان ميدهد که افزايش تمرکز، کارايي را در صنعت مواد غذايي و آشاميدني ايران، کاهش ميدهد.
يکي از موضوعات با اهميت در صنايع مواد غذايي و آشاميدني ايران، بررسي ارتباط بين کارايي مقياس و تمرکز صنعتي در اين صنايع است .
در رابطه ي با چگونگي ارتباط بين کارايي مقياس و تمرکز صنعتي در صنايع مواد غذايي و آشاميدني، فرضيه هاي متفاوتي از جمله فرضيه زندگي ايستا (QLH)١ و فرضيه ساختار کارا (ESH)٢، مطرح ميباشند.
در اين مطالعه ، علاوه بر بررسي تمرکز صنعتي و کارايي در صنعت مواد غذايي و آشاميدني در ايران، به چگونگي اثرگذاري اين دو متغير بر يکديگر با استفاده از فرضيه هاي (QLH) و ESH، پرداخته ميشود.
علاوه بر آن، ارتباط بين کارايي مقياس و تمرکز صنعتي، جهت شفافسازي اين مساله که در صنعت مواد غذايي و آشاميدني ايران کدام يک از فرضيه هاي QLH و ESH، مورد تاييد قرار خواهد گرفت ، بررسي ميگردد.
بنابراين نيروي محرکه در پشت فرآيند ايجاد تمرکز 1 Hicks 2 Gumbau and Maudos 3 Muharrami and Matthews 4 Setiawan 5 Stigler 6 Demsetz و به دست آوردن سهم بازاري بزرگتر، کارايي بنگاه است .
ارتباط ميان عناصر بازار (رجوع شود به تصویر صفحه) 1 Smirlock دو فرضيه رقيب QLH و ESH پيشنهادهاي متفاوتي را براي سياست گذاران جهت افزايش کارايي اقتصادي در صنعت مواد غذايي و آشاميدني ايران فراهم ميآورند.