Abstract:
در ادبیات آسیبشناسی اجتماعی، یکی از مؤلفههای بدیهی رفتارهای انحرافی، کمبودهای مادی و ضعف اقتصادی است. به همین میزان نقش عوامل غیرمادی و فرهنگی، فرعی انگاشته شده است. در این پژوهش ارتباط مهمترین مؤلفههای "فرهنگ فقر" (نظریهای پذیرفتهشده در ادبیات توسعه) با میزان آسیبگرایی زنان حاشیهنشین شهری بررسی میشود. جامعۀ آماری پژوهش با ویژگیهایی که اسکار لوئیس برای پیدایی و رشد فرهنگ فقر بر میشمرد مطابقت دارد. نمونۀ تحقیق 383 نفر از زنان مبتلا و مبرا از آسیباند که با استفاده از پرسشنامه، اطلاعات مربوط به ایشان جمعآوری شده است. در بررسی انواع آسیبها؛ "اعتیاد"، "خودکشی"، "دزدی" و "تنفروشی" به ترتیب اولویت، بیشترین فراوانی را در منطقۀ مورد پژوهش دارند. یافتهها نشان میدهد برخی از صفات غالب فرهنگ فقر، در خانوادههای افراد آسیبدیده وجود دارد. نگرشها و رفتارهای موسوم به فرهنگ فقر اعم از بیانضباطی، بیتعهدی و جمعگریزی، مقوم و ترغیبکنندۀ زنان مورد بررسی به سوی آسیبهای خاص است. افراد مبتلا (زنان آسیبدیده) نسبت به افراد مبرا (زنان فاقد آسیب) بیشتر گرفتار فرهنگ و باورهای فقرگرایانهاند. به بیانی روشنتر، فقر از طریق مؤلفههای فرهنگی شامل نابسامانی اقتصادی، بیتفاوتی اجتماعی، نابسامانی خانوادگی و ناامیدی، به ایجاد و افزایش آسیب در نمونۀ مورد مطالعه منجر شده است.
Machine summary:
"به طور کلی، شاخص های مهم فرهنگ فقر نظریۀ اسکار لوئیس عبارتند از: عدم مشارکت فقرا در کار مؤسسه های عمومی به عنوان عضو مسلم جامعه ؛ بهرة ناچیز آنها از بانک ها، بیمارستان ها، فروشگاه های بزرگ ، موزه ها و تالارهای هنری؛ بیاعتمادی به دولت و دارندگان جاه و مقام ؛ بیزاری از پلیس ؛ اخذ وام از رباخواران محلی با بهرة سنگین ؛ گرو گذاشتن اشیای شخصی؛ خرید اثاث و لباس کهنه ؛ تقدیرگرایی؛ کوتاهی دوران کودکی؛ محروم بودن کودکان از حمایت های لازم ؛ Journal of Rural Development Editor in Chief: Dr. Seyed Ahmad Firouzabadi Director in Charge: Dr. Younes Nourbakhsh Executive Editor: Hassan Bakhshizadeh Index: www.
همان طور که پژوهش ازکیا (١٣٨١) بر مبنای نظریات چمبرز “بیقدرتی و انزوا “ را به عنوان یکی از ابعاد مهم فقر روستایی مورد تأکید قرار میدهد، چرا که اقشار فقیر به دلیل نداشتن پول و سرمایه ، کمی سواد، بیقدرتی و پایین بودن منزلت اجتماعی، اکثرا توانایی به دست آوردن منابع مختلف مادی و غیر مادی را ندارند و این خود باعث آسیب پذیری بیشتر آنان میشود، پژوهش حاضر نیز این مسئله را تأیید میکند که فقر با سازوکارهایش (بیسوادی، انزوا، ناامیدی و...
زنان مبتلا، به دلیل برچسب خوردن توسط جامعه و تعلق نداشتن به جامعۀ بزرگتر از یک طرف دچار طرد اجتماعی شده اند، طرد به عنوان عاملی مؤثر در ایجاد فقر و آسیب ، نقطۀ اشتراک پژوهش حاضر با مطالعۀ فیروزآبادی و صادقی (١٣٨٩) و طالب و همکاران (١٣٩٠) است و از طرفی به خاطر پذیرشی که صرفا در خرده فرهنگ بزهکاری و آسیب دارند در دور باطلی افتاده اند که خروج از آن بسیار دشوار است ."