Abstract:
بیکاری، یکی از عارضههای مزمن اقتصاد ایران است. بهطوری که نرخ آن همواره با نرخ طبیعی بیکاری فاصلهای قابلتوجه دارد؛ اما طی سالهای اخیر، سیاستهایی با اتکا به افزایش حجم نقدینگی برای تقویت اشتغال و کاهش بیکاری اتخاذشدهاند که آثار تورمی در پی داشتهاند. در این تحقیق تلاش میشود تا با احتساب عوامل مشترک موثر بر تورم دستمزدی و میزان بیکاری در قالب سیستم معادلات همزمان به تحلیل رابطه علی بین این دو متغیر بر مبنای رابطه منحنی فیلیپس پرداخته شود. دو مدل مورد برآورد قرار گرفتند که در یکی نرخ تورم دستمزدی هر دوره، تابعی از نرخ بیکاری همان دوره و نرخ تورم دستمزدی دوره قبل و در مدل دوم نرخ تورم هر دوره ،تابعی از تولید و دستمزدهای همان دوره و تورم دوره قبل میباشد. نتایج تحقیق نشان میدهد رابطه منحنی فیلیپس طی دوره ۱۳۵۷ تا ۱۳۸۵ در ایران بر قرار میباشد.
Machine summary:
"اگرچه کسانی قبل از فیلیپس به تحلیل ارتباط میان این دو متغیر اقتصادی پرداخته اند، اما تحقیقات وی راجع به تورم دستمزدی و بیکاری در بریتانیا در فاصله سال های ١٨٦١ تا ١٩٥٧ نقطه عطفی در توسعه علم اقتصاد کلان محسوب میشود.
حال باید بررسی کرد که آیا منحنی فیلیپس در ایران برقرار می باشد یا خیر؟ دستمزدها و قیمت های هر دوره تا چه حد تحت تأثیر میزان همان متغیرها از دوره قبل هستند؟ سیاست هایی که باهدف اشتغال زایی و افزایش تولید وضع میشوند، در صورت موفق بودن تا چه حد موجب افزایش تورم خواهند شد؟ این سیاست ها عموما با تزریق نقدینگی در اقتصاد همراه میباشند.
طی یک مطالعه اقتصادسنجی در آمریکا توسط «جرج پری» که رابطه فیلیـپس را برآورد نمود؛ این منحنی محدب به دست آمد: 1 ̇W = -α + β (5-3) u در هر سطح معینی از نرخ متوسط بیکاری (u)، هرچه دامنه نوسانات سطوح بیکاری نسبت به u بیشـتر باشد، فشار تورمی افزایش هزینه ها بر اقتصاد نیز بیشتر است .
به این صورت که هر چه نرخ بیکاری افزایش یابد (یعنی عرضه نیروی کار بیشتر و یا تقاضای نیروی کار کاهش یابد) تولیدکنندگان ، کارفرمایان و یا به طور کلی خریداران و تقاضاکنندگان نیروی کار در قبال پرداخت دستمزد کمتری حاضر به استخدام و به کارگیری نیروی کار خواهند شد؛ بنابراین باهر واحد افزایش در نرخ بیکاری در ایران باید فصلنامـه علوم اقتصادی شماره ٣٠ ."