Abstract:
در تاریخ اسلام همواره اشکالاتی نسبت به کارایی و منزلت عقل در معارف دینی مطرح بوده است. نوشتار حاضر به بررسی این موضوع از نگاه ابنتیمیه و علامه طباطبایی میپردازد. ابنتیمیه گرچه خود را یک عقلگرا معرفی کرده است، ادراکات عقلی را یک دلیل مستقل نمیشمرد. از نگاه او، شناخت و معرفت دینی، تنها از راه شرعی میسر است و این راه، متضمن دلایل عقلی و براهین قطعی نیز هست؛ ولی راه کلام و اهل رای و نیز راه ریاضت و عرفان بدعت است. در مقابل، علامه طباطبایی فهم عقلانی را در کنار ظواهر شرعی و راه ریاضت و مجاهده نفسانی، دارای حجیت ذاتی میداند.
In Islam history، there have always been problems about status and function of reason in religious educations. This study deals with analyzing this topic from Ibn Taymiyyeh and Allameh Tabatabei’s viewpoints. Although Ibn Taymiyyeh has introduced himself as a rationalist، he believes that intellectual perceptions are not independent reasons. In his opinion، religious recognition and knowledge are possible only through a religious path and this path also involves rational reasons and definite proofs but the path of theology، scholars، and also the path of austerity and mysticism are innovations. On the contrary، Allameh believes that rational understanding، along with religious aspects، austerity path and carnal endeavors includes intrinsic authority.
Machine summary:
"(همو، 1387 الف: 87) البته نباید از این نکته غفلت نمود که اگر منظور ابنتیمیه در نفی عقل بهعنوان یک دلیل مستقل در تفاصیل و جزئیات برخی از موضوعات، مانند امور الهی و معاد، بهدلیل عدم دسترسی عقل به این امور باشد (اینگونه امور از حوزه قدرت مانور عقل خارج باشند) این حرف قابل قبول میباشد؛ ولی ظاهرا نگاه او در اینجا بیشتر ناظر به نفی حکم عقل بهعنوان یک دلیل مستقل است، نه عدم دسترسی آن به این امور؛ وگرنه در اینجا کلام او با کلام علامه قابل جمع بود؛ این دقیقا همان نکتهای است که علامه به آن اشاره دارد و با بیان اینکه در موضوعاتی که عقل به آنها دسترسی دارد، حکمش قابل خدشه نیست، به بیان این نکته میپردازد که همیشه حکم عقل به موضوعی نیاز دارد که بر آن بار شود؛ لذا اگر موضوعی در دسترس عقل نباشد، عقل هیچ حکمی درباره آن موضوع نخواهد داشت.
علامه با ذکر این مسئله که قرآن صریحا نظر عقل را امضا و تصدیق نموده است، در پاسخ به این سؤال که در صورت اختلاف بین عقل و نقل چه باید کرد، با بیان این مطلب که دلالت عقل، ذاتی و قطعی میباشد ـ به خلاف دلیل نقلی که دلالت آن لفظی است ـ به عدم وقوع تعارض معتقد میشود و میفرماید: «فرض دو امر واقعی متناقض متصور نیست و اگر احیانا فرض شود که دلیل عقلی قطعی با دلیل نقلی معارض بیفتد، چون دلالت دلیل نقلی از راه ظهور ظنی لفظ خواهد بود، با دلیل قطعیالدلاله، معارضه نخواهد نمود و عملا نیز موردی برای چنین اختلافی وجود ندارد»."