Abstract:
کتاب تماشاخانه اساطیر به ریشههای اساطیری نمایش در ایران میپردازد. این کتاب که از عدود کتب نوشته شده در حوزه پژوهش ادبیات نمایشی در ایران است اشکالاتی دارد که نمیتوان بهسادگی از نار آنها گذشت؛ از جمله: توجهنکردن به تاخیر فاز در ادبیات نمایشی ایران و غرب، توجهنکردن به قابلیتهای معاصرسازی اسطورهها، نقصان در نشانهگذاری تاریخی و اجتماعی، نادیدهانگاری دورهای حیاتی، و انتخاب تصادفی و ذوقی نمونهها
Machine summary:
از این رهگذر، اشتراکات و ویژگیهای موضوعی، ساختاری، و عناصر معنایی و تصویری آنها برای بخشهای بعدی کتاب که جستجوی نشانههای اساطیری و کهننمونه در ادبیات نمایشی ایران است کشف و شبکهبندی شده و بستر و محکی برای بررسی نمایش ظهور و بروز اسطوره و کهنالگو در نمایش و نمایشنامههای ایرانی فراهم میشود.
نویسندۀ تماشاخانۀ اساطیر به حضور و تجلی اساطیر و کهنالگوها در ادبیات نمایشی ایران در چهار دورۀ زمانی، ایران باستان، دوران مشروطه، دوران پهلوی، و انقلاب اسلامی، پرداخته است، اما کمترین اطلاعات را در خصوص ویژگیهای مردمشناسی، تاریخی، سیاسی، و حتی ادبی این دورهها عرضه میکند؛ درحالیکه ارائۀ تصویری روشن از شرایط و وضعیت همهجانبۀ هر دوره بهشکلی ترکیبی و تعمیقی میتوانست بهشکلی دقیقتر نشانگر و مؤید زمینهها و معانی بروز و تجلی عناصر اساطیری و کهنالگویی در آثار نمایشی باشد و این مهم زمینه را برای پذیرش تفسیر نویسنده از حضور اسطوره در متن فراهم نماید؛ بهعنوان مثال، در ساختار اسطورهای یونان مانیفست مشخصی برای تعیین مرز خیر و شر وجود ندارد و این اعمال و امیال و هوسهای خدایان است که تکلیف حقیقت را روشن میکند؛ و چون این امیال و هوسها شبیه امیال انسان است، بیثباتیهای فراوانی را میتوان در آن مشاهده کرد؛ اما در ساختار اساطیری ایران تکلیف و مرز بین خیر و شر روشن است و محدوده و مرز آن نیز با قوانین و دستورات شفاف قدرت مذهبی و سیاسی حاکم ارتباط تنگاتنگ دارد.