Abstract:
جورج اورول، رماننویس انگلیسی، رمان معروف«1984»را نوشت تا یوتوپیاهای عصر خود
را نقد نماید. وی که در صدد بیان و هشدار در باب آینده احتمالی توتالیتری همه جا
حاضر است، در رمان خود انسانی را به تصویر میکشد که ساختارهای قدرت به شدت متصلب
وی را تبدیل به سوژهای سیاسی، یعنی تابع ساخته است.سوژهای که به نهایت خود رسیده
است.بنا بر این مهم نوع نگاه اورول به انسان و تبدیل کردن آن به سوژه است.این تأکید
بیش از حد اورول بر سوژگی، انسان را متافیزیکی کرده و نظام یوتوپیایی دیگری را پیش
روی وی قرار داده است.نظامی که اورول در ابتدا در پی نقد آن بوده اما خود گرفتار آن
میشود.در واقع پارادوکس اورولی در همین امر نهفته است، چرا که وی در عین نقد
یوتوپیا، نظام یوتوپیایی بدون سلطه را به سوژه متافیزیکی خود پیشنهاد
میدهد.پارادوکسی که با نوع نگاه اورول به انسان به مثابه سوژه سیاسی شروع شد.
Machine summary:
"در واقع با تسامح میتوان گفت که این امر نکته مثبت و مهم متافیزیک اورولی است، زیرا وی نیز به مانند اگزیستانسیالیستها معتقد است که انسان در مسیر بودن خود ساخته میشود و یکی از این ساختها، ساخت سوژه سیاسی است که به نظر می سد اصلیترین هویت سیاسی سوژه باشد.
در حقیقت، زمانی که اورول سوژهای متافیزیکی را به تصویر میکشد که به لحاظ بعد ایستایی خود تسلیم میشود، یعنی این سوژه در حال جستجو در مورد امکانات دیگر، امکان پرورش ذهن یوتوپیایی دیگری است، چرا که به«بیگانه»فروم تبدیل شده است.
این ذهن در«1984»جستجو برای«نظام بدون سلطه»را هدف قرار داده است، زیرا از نظر اورول ایدئولوژی به لحاظ دارا بودن معنای نهفته در خود به حفظ روابط سلطه سوژهساز کمک میکند، بنا بر این سوژه به دنبال ساخت، گفتمان یا نظامی است که در آن سلطه غایب باشد.
جهان آشکار شده از طریق صحنههای پی در پی تسلیم شدن سوژه، نشاندهنده اختلاط جدی در باب رفتن یا نرفتن به سوی نظام یوتوپیایی بدون واسطه است، زیرا رمان اورول ظاهرا«این ایده که فهم ممکن است راهی را برای سیاست بدیل باز کند رد میکند.
نتیجهگیری در این مقاله که در واقع نقد جهان متن اورولی است به این موضوع پرداخته شد که اورول در رمان «1984»نه تنها راه برون رفتی برای رهایی انسان سیاسی از سوژگی، که اورول برای او ترسیم کرده، ارائه نداد بلکه سوژهای ایستا و متافیزیکی را به تصویر کشید که در عین ضد یوتوپیا بودن، خود رو به سوی نظام یوتوپیایی دیگری یعنی نظام بدون سلطه داشت، نظامی که اورول تنها میتوانست با استعاره«امر تسلیم»به واسطه خلق سوژهای ایستا و متافیزیکی به آن دست یابد."