Abstract:
شماری از مفسران امامیه آیات سجده فرشتگان بر آدم( را نظیر سجده برکعبه و یوسف ( پنداشته و از برایند این تنظیر مفهوم و نوع سجده بر آدم( را تبیین کردهاند. برابر این رهیافت منزلت آدم( بهسان قبلهبودن کعبه و جمال بدیع یوسف(در منظر فرشتگان تجلی نمود و آنان را به سجده به سوی آدم ( واداشت و شخص آدم( مسجود حقیقی آنان نبود. مسئله اصلی این پژوهه نقد این تنظیر و سنجش مستندات آن بر پایه تنظیر معنایی صحیح در دانش تفسیر است. نتایج پژوهش نشان داد که داستان سجده بر آدم( مستقل از آیات سجده بر یوسف( و کعبه بوده و قابل تنظیر با یکدیگر نیستند. موضوع و علت سجده در این سه دسته آیات با یکدیگر متفاوت بوده و اصالت مسجود نیز در آنها در یک تراز نیست. این آیات فقط در حد تماثل صوری در مصداق خارجی با یکدیگر شباهت دارند و این مقدار نیز برای ایجاد رابطه تفسیری میان این آیات کافی نیست و نباید از آنها در تفسیر همدیگر بهره جست.
A number of Shiite commentators believe verses of prostration of angels on Adam (AS) such as prostration on the Ka'bah and Yusuf (AS) and expalained the outcome this analogous that concept and kind of prostration on Adam (AS). Against this approach، ststus of Adam appear for angels as been Qiblah of Kaaba and Yusuf 's innovative beauty and this give them a task to prostration to Adam، but Adam wasn't their real prostrated thing. The main issue of this article is critique of analogous and examination of documentation based on analogous of correct interpretation in commentary. The results of article showed that the story of prostration to Adam is independent of the verses of prostration on Yusuf (AS) and the Kaaba، and do'n like with each other. The subject and cause of prostration in the three groupes of verses are different and also are'nt the authenticity of the prostrated person in a level. These verses are just a formal similarity in external instanc are similar to each other and this is'nt sufficaant for interpretative inrelationship between these verses and must not be used them for interpretation each other.
Machine summary:
برابر این رهیافت همانطوری که در سجده بر کعبه، خود آن اصالت ندارد و مسجود حقیقی نیست و فقط به عنوان جهتنمای سجده تعیین شده است، در سجده بر آدم علیهالسلام نیز به همین سان بوده است.
این ادعا با پیشینه آنها چندان سازگار نیست؛ زیرا آنها در ابتدای داستان با توطئه در ربودن یوسف علیهالسلام از پدر، آهنگ قتل وی و فروش یوسف(به عنوان برده، مرتکب ظلم در دفاع از خود به بنیامین و یوسف(تهمت سرقت زدند: «قَالُوا إِنْ يَسْرِقْ فَقَدْ سَرَقَ أَخٌ لَهُ مِنْ قَبْلُ فَأَسَرَّهَا يُوسُفُ فِي نَفْسِهِ وَلَمْيُبْدِهَا لَهُمْ قَالَ أَنْتُمْ شَرٌّ مَكَانًا وَاللَّهُ أَعْلَمُ بِمَا تَصِفُونَ» (یوسف: 77) و جالب اینکه یوسف علیهالسلام را نشناختند: «وَجَاءَ إِخْوَةُ يُوسُفَ فَدَخَلُوا عَلَيْهِ فَعَرَفَهُمْ وَهُمْ لَهُ مُنْكِرُونَ» (یوسف: 58)، حال چگونه یکباره دچار این تحول معنوی شده و به این درجه از مکاشفه و معاینه ملکوت یوسف علیهالسلام گشتهاند؟ چگونه بدون توبه و جبران گذشته به این معرفت شهودی دست یافتند؟ اگر مراد از جمال بدیع، زیبایی معنوی و ملکوت وجود یوسف علیهالسلام باشد، لازم است مشاهده آن نیازمند مراتب عالی شهود باشد و بهطورقطع این مقام در غیر یعقوب( قابل اثبات نیست؛ ولی این تقریر ادعا دارد که مشاهده جمال بدیع یوسف علیهالسلام برای پسران و همسر یعقوب( نیز رخ داده است؛ اما مهمترین مناقشهها رهیافت تنظیر آدم علیهالسلام با یوسف علیهالسلام عبارتاند از: الف) آیه سجده بر یوسف علیهالسلام از یک واقعه تاریخی با ویژگیهای خاص خانوادگی، اجتماعی و سیاسی حکایت دارد و تنظیر آن با سجده فرشتگان بر آدم علیهالسلام که سرشار از مؤلفههای ابتلااست- قیاس مع الفارق است و صرف شباهت صوری در سجده بر غیر خدا بر یکسانانگاری آن دو کافی نیست و فاقد شرط تنظیر تفسیری در تفسیر است و- همانطوریکه در بخش اول مقاله گذشت- در تنظیر وحدت موضوع کافی نیست، بلکه باید میان طرفین تنظیر نوعی رابطه معناشناختی و تبیینی برقرار باشد که در تنظیر آدم علیهالسلام بر یوسف علیهالسلام چنین رابطهای وجود ندارد.
درنتیجه بافت و سیاق آیات سجده بر آدم علیهالسلام و راهبردها و آموزههای آن خاص خود بوده است و نظیر آن در داستان سجده بر یوسف علیهالسلام و کعبه وجود ندارد، از این تنظیر آنها با یکدیگر نادرست است.