Abstract:
این مقاله بر نحوة استفادة انگلستان از تبلیغات و مدیریت رسانه ها در طول جنگ افغانستان در سال ٢٠٠١ متمرکز است و آن را با راهبردهای امریکا مقایسه میکند. همچنین ، راهبردهای داخلی و برون مرزی انگلستان را در برآوردن اهداف جنگ و جنگ اطلاعات مورد بررسی قرار میدهد. این تحقیق با اثبات اینکه تبلیغات هم در سیاست خارجی و هم در حفظ حمایت مردمی از ابزار مهم و اساسی محسوب میشود، نشان میدهد که این عنصر چگونه در سیاست خارجی انگلستان و دستور کارهای سیاست داخلی این کشور جای گرفته و چگونه نقش آن در تحولات نظام
بین المللی به رسمیت شناخته شده است . این مقاله در صدد است به این سوالات اساسی پاسخ دهد:
١- اهمیت تبلیغات و مدیریت رسانه در جنگ افغانستان به چه میزان بود؟
٢- چه راهبردهای داخلی و خارجی در روند جنگ مورد استفاده قرار گرفت ؟
٣- نقش انگلستان در جنگ تبلیغاتی چه بود؟
٤- تجارب این جنگ اطلاعاتی چه تاثیری بر راهبردهای تبلیغاتی و سیاستهای رسانه ای این کشورها برجای گذاشت
Machine summary:
"آنچه در اینجا از آن به عنوان راهبرد و اهداف انگلستان و امریکا یاد میشود، اقدامات مجزای هر یک از این دو کشور است که در محیط داخلی و بین المللی و در درون رسانه های این (1) Spin (2) Rhetoric کشورها صورت میگیرد و برای اطمینان از آن است که آیا آنچه دستگاه تبلیغات و عملیات روانی این دو کشور و بخشهای زیرمجموعه آنها انجام میدهند توان پیشرفت مؤثر را داراست یا خیر؟ تیلور معتقد است که نخست با بررسی مضامین ریشه دار تبلیغات ضدامریکایی است که میتوان تبلیغات غربی را به بهترین نحو درک کرد و جنگ اطلاعاتی را به بهترین شکل هدایت کرد (ص ٧، ٢٠٠١).
اهداف تبلیغاتی انگلستان عمده ترین اهدافی که انگلستان برای مقابله با تلاشهای تبلیغاتی طالبان دنبال میکرد عبارت بودند از: جلب حمایت مردم انگلستان از جمله اقلیتهای مسلمان جلوگیری از رفتار افراط آمیز داخلی، در عین تأکید بر فوریت و میزان تهدید و از این رو ضرورت مداخله آماده کردن شرایط مطلوب برای تصویب قانون اضطراری مدیریت بحران (1) Ellul ارائه تصویر یک دولت کنش گرای برخوردار از رهبری قوی و نه بازیچه امریکا بهبود تصویر رابطۀ بین انگلستان و امریکا آنگس تاورنر(١) از مقامات وزارت دفاع ، بر اهمیت آراء و عقاید در جبهه داخلی و رابطه مستقیم آن با روحیه سربازان تأکید فراوان داشت ."