Abstract:
تقابل های دوگانه ، اصطلاح کلیدی در نظام زبانشناسی سوسـور، سـاخت گرایـی ، شالودهشکنی و مکتب باختین است که در فهم معنا و نظـام تفکـر انسـان، نقـش بنیادینی ایفا می کند. همگی این مکتب ها در پذیرش تقابـل هـا بـه عنـوان عامـل اساسی شکل دهنده در نظامهای گوناگون زندگی بشری رویکـرد مشـابهی دارنـد؛ لیکن در تفسیر نحوة تعامل دو جانب یـک تقابـل ، دیـدگاههـای متفـاوتی دارنـد. صرف نظر از پیامدهای چگونگی تفسیر تقابل های دوگانه در زمینه های گونـاگون فلسفی ، اجتماعی ، فرهنگی ، تاریخی و...، آنچه مهم می نماید، تفـاوت در نگـرش و خوانش متن ادبی است که هر یک از آن مکتب ها و نظریه هـا بـر اسـاس تفسـیر خود از تقابل ها، به دست می دهند. این نوشتار می کوشد مفهوم و چگونگی تفسیر تقابل ها در ساخت گرایی ، شالودهشـکنی و مکتـب بـاختین را بکـاود؛ آنگـاه بـرای نشان دادن چگونگی عملکـرد و تفسـیر تقابـل هـا، تقابـل نـور و ظلمـت در آثـار سهروردی، شیخ اشراق، بررسی شده است . نتایج بررسی نشان می دهد که نگرش آفرینندة متن ادبی و خوانش متن بر اساس آرای ایـن نظریـه هـا بـه تقابـل هـای دوگانه ، به بازتولید متن های متفاوت می انجامد که بر اساس رویکرد تکآوایانه یـا چندمنظری نویسنده، متن اثر وجوه متفاوتی به خود می یـرد. همچنـان کـه در مصنفات شیخ ، تقابل ها به مانند فرجامی که ساختارگرایی به تقابـل هـا مـی دهـد، کیفیت برتری جویانه یا وحدتبخش دارند .
Machine summary:
یکـی از کارکردهـای جـدلبرانگیـز تقابل های دوگانه در آموزش و یادگیری که اخیرا مطرح شده است ، روشهای تکمـدلی سوادآموزی ١ در برابر شیوههای چندمدلی ٢ است که بر اسـاس در نظـر گـرفتن تقابـل هـا و شالودهشکنی آنها، شیوة چندمدلی در برابر تکمدلی قـرار مـی گیـرد و نتیجـة بهتـری بـه دست می دهد (٧١ :٢٠٠٥ ,Mills)؛ زیـرا شـیوههـایی کـه مبنـای آمـوزش را بـر روشهـای تکمدلی قرار می دهند، همواره می کوشند تا یک مفهوم را ملاک آموزش قـرار دهنـد و بـا کمک گرفتن از مفهوم متقابل آن، مفهوم پیشین را به مخاطب خود بیاموزند؛ در حالی کـه روشهای چندمدلی آموزش هم زمان چندین مفهوم و مورد را عرضه می کنند که از تلاقـی آنها - نه برتری یکی بر دیگری در یک تقابل دوگانه یا دوسره ٣ - آموزش شکل می گیرد.
هر چند «مایکل هولکوئیست » (یکی از مترجمان آثـار بـاختین ) ایـن تشابه را در روساخت ١ می داند و عنوان می کند که «درست اسـت کـه بـاختین بـه ماننـد ساختارگرایی ، ساختار تجربة اجتماعی را از طریق تحلیل واحد تقابل های دوگانه سـامان می بخشد، لیکن آنچه وی را از ساختارگرایان سنتی جدا می کند، این نکتة اساسی اسـت که به عقیدة باختین آن نیروهای دوگانه هم زمان ٢ در یک ساختار وجود دارند، نه اینکـه جهان به گونه ای منطقی منحصرا به طبقه و مقوله های ایـن یـا آن٣ تقسـیم شـده باشـد .