Abstract:
بر اساس دسته بندی مشهور متافیزیکی، موجودات به دو دسته کلی و جزئی تقسیم می شوند. موجودات جزئی اشیاء متباینی هستند که منحصر به فرد و تکرار ناپذیرند. هر یک از ما انسانها یک موجود جزیی محسوب می شویم. با این حال میان موجود های جزیی شباهت هایی وجود دارد که بر اساس این شباهت ها آنها را دسته بندی می کنیم. هر شیء جزیی دارای صفاتی مشترک و نسبت هایی تکرار پذیر با دیگر اشیاء است. این صفات و نسبت های مشترک مساله ای را پدید آورده که به مساله کلی ها معروف شده است. پرسش اصلی در باب کلی این است که آیا هویتی واقعی است؟ یا این که چیزی جز ساخته و پرداخته ذهن و زبان ما نیست. واقع گرایی، نام گرایی و مفهوم گرایی سه نظریه مشهور درباره کلی است. دیوید. م. آرمسترانگ از فیلسوفان طبیعت گرای معاصر پس از نقد نظریه های مختلف درباره کلی بر اساس طبیعت گرایی متافیزیکی خود نظریه ای ارایه کرده که آن را واقع گرایی علمی نامیده است. او با معرفی اوضاع امور در هستی شناسی خود کلیت و جزئیت را دو وجه از یک وضعیت امور می داند. این مقاله به بررسی و نقد نظریه آرمسترانگ درباره کلی می پردازد.
Machine summary:
"102 به باور آرمسترانگ هر چند لاک در گروه نام گرایان قرار گرفته اما دیدگاه او دربارة جوهر به عنوان چیزی که جزئیت شیء را تشکیل میدهد و هویت شیء به آن وابسته است و این که کیفیات هویت هایی جدا از جوهر هستند که به جوهر منضم میشوند یا جوهر آن ها را پشتیبانی میکند، نوعی واقع گرایی درونی ارتباطی را بیان میکند.
p ,٢٠٠١ ,Moreland) ٣-٤- واقع گرایی درونی غیر ارتباطی بر اساس این دیدگاه صفات و نسبت های میان اشیا، هویت هایی کلی هستند به این معنا که در زمان واحد در اشیای متعدد تماما وجود دارند.
p ,٢٠٠١ ,Moreland) آرمسترانگ معتقد است هر محمولی که بر اشیا حمل میشود را نباید به عنوان کلی واقعی تلقی کرد بلکه کلی، صفت و نسبتی است که به روش علمی قابل شناسایی و اثبات باشد و بر اساس طبیعت گرایی روش شناختی موجوداتی به لحاظ علمی قابل شناخت و اثبات هستند که تاثیر و تأثر علی بر یکدیگر داشته باشند.
به نظر می رسد حق با مورلند٣٨ است آنجا که میگوید نظریه آرمسترانگ در نهایت نفی کلیها و یا پذیرش واقع گرایی درونی ارتباطی را در پی خواهد داشت ، زیرا اگر تمایز میان کلیت و جزئیت تمایزی صوری میان هویت هایی باشد که نسبتی باهم ندارند میتوان ادعا کرد آن دو (کلی و جزئی)، یک چیز هستند."