Abstract:
در میان متکلمان مدرسه حله،«الهیات سلبی»جایگاه مهمی دارد.خواجه نصیر با بهره گیری
از برهان شیخ صدوق در خصوص الهیات سلبی، صفت حیات خداوند را سلبی معنا کرده و این
قاعده را قابل تعمیم به دیگر صفات ذاتی خداوند میداند. از منظر او، کسانی که در مباحث
وجودشناختی صفات، قائل به نفی صفات زاید بر ذات هستند، در مباحث معناشناختی صفات،
باید قائل به الهیات سلبی باشند. شاگردان خواجه در مدرسة حله نیز همین موضع را اتخاذ
بین واجب و ممکن، و نیز فاضل مقداد « وجود » کرده اند. علامه حلی با تمایل به اشتراک لفظی
با پذیرش نظریة نیابت ذات از صفات، مبانی دیگری جهت تقویت الهیات سلبی ارائه کردند.
Machine summary:
"د. الهیات سلبی در ابتدای بحث معناشناختی با بیان این مطلب که به کار بردن الفاظی که جهت تبیین صفات انسان مورد استفاده قرار می گیرد، بر صفات خداوند متعال ، با منعی روبه رو نیست ، این اشتراک را تنها در ناحیة الفاظ می داند و تأکید می کند که این استعمالات ، هیچ گونه تشبیهی را به همراه نخواهد داشت (حلی ، ١٤١٥ق : ٣٤٩ـ٣٥٠).
در واقع علامه ، الهیات سلبی را جهت ارائه تحلیلی دقیق تر و عمیق تر از نظریة عینیت صفات با ذات باری تعالی و منسد کردن راه هر گونه برداشت ناروا از این نظریه مطرح می کند و آن را در تمام صفاتی ذاتی خداوند جاری و ساری می داند.
همان گونه که از صدر این عبارت مشخص است ، فاضل پس از این که صفات زاید بر ذات را از باری تعالی نفی می کند، از «بل » ترقی استفاده می کند و در مرتبه ای بالاتر، وجود هر گونه صفت را برای خداوند منتفی می داند و سپس در تأیید قول خویش ، از بیان نورانی امیرالمؤمنین ع بهره می برد.
فاضل ، به تبعیت از خواجه نصیر و علامه حلی ، در معنای صفت «حیات » باری تعالی ، میان مباحث وجودشناختی و معناشناختی صفات ، پیوند برقرار می کند و بیان می دارد که مخالفان نظریة زیادت صفات از ذات ، صفات ذاتی خداوند را به شکل سلبی معنا می کنند (فاضل مقداد، ١٤٠٥ق : ٢٠٢)."